۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

22تیرماه، روز مقاومت مدنی در کردستان


نگاهی اجمالی ما را بدین واقعیت رهنمون می‌سازد که در کردستان ظرفیت بالقوه‌ای برای شکل‌گیری مبارزات مدنی وجود دارد و در مقاطع مختلفی نیز چه از سوی احزاب و گروههای مختلف و چه بصورت آنی یا برنامه‌ریزی شده از سوی قشرهایی از جامعه  نمود عینی یافته است. منباب مثال در فضای احساسی و انقلابی پس از انقلاب 57 در نقاط مختلف کردستان از این متد جهت بیان مطالبات مردمی بهره گرفته‌اند. کردها در اعتراض به رفراندوم " جمهوری اسلامی، آری یا نه "، آنرا تحریم نمودند، انتخابات ریاست جمهوری یکم را بدلیل رد صلاحیت مسعود رجوی تحریم کردند. مردم پاوه و مناطق اطراف آن در غار " قوری قلعه " تحصنی چند روزه را برگزار می‌کنند، مردم کامیاران در اعتراض به حرکت ماشین جنگی حکومت مرکزی به کردستان در مسیر حرکت نیروها و ماشین‌آلات جنگی‌اشان اقدام به تشکیل زنجیره‌ی انسانی می‌نمایند. مردم مریوان تخلیه‌ی شهر و هجرت تاریخی خویش را آغاز می‌کنند، حتی می‌توان هجرت کاک احمد مفتی‌زاده و جمع قلیلی از هوادارانش را از سنندج به کرماشان را – فارغ از اهداف مورد نظرشان – در این ردیف قرار داد. در موازات این امر، جوانان کرد در طول جنگ ایران و عراق حاضر به انجام " خدمت وظیفه عمومی " نشدند. در شهری مثل سنندج مردم جهت مخالفت با رژیم تا به امروز نیز ضمن بی‌توجهی به نامگذاری معابر و میادین توسط رژیم، اسامی سابق آنها را استعمال می‌کنند و هرگز نیز به مدل حجاب ترویج شده‌ی رژیم تن ندادند و شادی‌هایشان را به حالت تعلیق درنیاوردند. به هنگام پخش فیلم‌هایی چون "کانی‌مانگا" و "گلها و گلوله‌ها" و... مقهور سیاست تحقیر نشدند و با حضور در سینماها و ابراز اعتراض به هنگام پخش فیلم‌ها، آن را به بهانه و فرصتی جهت تقابلی محدود بدل ساختند. در بهار 71 در واکنش به جنایت یکی از مهره‌های اطلاعاتی رژیم، مردم بوکان به اعتصابی سه روزه دست می‌زنند. در شهریور همان سال در اعتراض به ترور دکتر شرفکندی رهبر کردها (26/6/71)، منطقه‌ی موکریان سه روز کامل را در اعتصاب به سر می‌برد. همچنین رأی معنادار کردها به احمد توکلی در مقابل هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ششم و اعتراضات گسترده‌ی شهرها و مناطق مختلف استان کرماشان در آذرماه 75، در اعتراض به قتل ملا محمد ربیعی را نیز می‌توان از آنجمله برشمرد.
اواسط دهه‌ی 70، همزمان با توقف مبارزه‌ی مسلحانه (دفاع مشروع) احزاب کرد است. مسئله‌ای که در اوایل امر گونه‌ای ناامیدی و افسردگی سیاسی در فضای عمومی را در پی دارد. زیرا همزمان با خاموشی صدای تفنگ‌ها در داخل، ماشین ترور رژیم در کردستان تحت سلطه‌ی عراق دست به سلسله ترورهایی زنجیره‌ای می‌زند.
در ایران اصلاح‌طلبان حکومتی بر مسند قدرت می‌نشینند و جامعه کردستان نیز در پی ابراز وجود است تا چنین پنداشته نشود که کردها را تنها با تفنگ‌هایشان می‌توان معرفی کرد برخلاف دیدگاه رایج این همیشه تفنگها بوده‌اند که تصویر کرد را مکدر و صدای آزادیخواهی او را در محاق فرو برده‌اند. بهترین مستمسک و گواه این مدعا نیز نگاهی گذرا بر یک دهه‌ی اخیر است.
سلسله خیزش‌های کردها در اواخر بهمن و اوایل اسفند 77 که در اعتراض به توطئه بین‌المللی علیه آقای اوجالان، رهبر کردهای تحت سلطه‌ی ترکیه شعله‌ور گشت در مدت زمان اندکی به فرصتی جهت به چالش کشیدن سیاستهای سرکوبگرانه و تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی علیه ملت کرد تبدیل شد. بعدها خیزش حدوداً یکماهه‌ی اکثر شهرهای کردستان در تابستان 84 روی داد که حتی برای سرکوب قیام مردم سقز از بالگردهای جنگی بهره گرفته شد. 26 اسفند همین سال گردهمایی مسالمت‌آمیز کردها در ماکو به خاک و خون کشیده شد. اعتصاب عمومی سه روزه‌ی مردم مریوان در اعتراض به حکم اعدام عدنان حسن‌پور و هیوا بوتیمار در مورخه‌ی 1و2و3/مرداد/86، اعتصاب چند روزه‌ی مردم مریوان در آستانه‌ی نوروز 87 جهت اعتراض به اعمال جنایت نسبت به مردم ساکن در مناطق مرزی و همچنین اعتصاب بی‌نظیر 23 اردیبهشت ماه اخیر کردستان.
لیکن در این میان سمبل چنین مبارزه‌ای در کردستان که بصورت نهادینه نیز در آمده باشد 22تیرماه، سالروز ترور رهبر کردها، دکتر عبدالرحمان قاسملو توسط دیپلمات تروریست‌های جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره است. به طوری که می‌توان این روز را " روز مقاومت مدنی " در کردستان خواند. زیرا از 22تیرماه 84 (5سال پیاپی)، مردم کردستان به اقسام و اشکال مختلفی، بویژه تعطیلی بازار و مغازه‌ها در این روز، به شیوه‌ی مسالمت‌آمیزی ضمن ابراز انزجار از ترور و رژیم حاکم، وفاداری خویش را به خط‌مشی دکتر قاسملو و آرمانهای انسانی‌اش نشان داده‌اند.
بدون تردید برای نهادینه شدن مبارزه‎ای بدین سیاق به عنوان  اصلی استراتژیک و پرنسیپی ملی ، نماد، نشانه و شعارها ، زمان، مناسبت، برای چه؟ و برای که؟، پرسش‎ها و نکاتی هستند که بایستی مورد تأمل قرار گیرند. از جهتی دیگر، با مد نظر قرار دادن مبارزاتی اینچنینی از سوی هندیها علیه بریتانیا، جنبش ضد تبعیض نژادی آفریقای جنوبی ، جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا، جنبش‎های صلح‎طلب و انقلابهای مخملین یا رنگی، حاکی از این واقعیت است که در این جنبش رهبری نقش بسیار کلیدی را بازی می‎کند. بخصوص رهبری که نیروی سرکوب و استثمار نیز امکان پرده‎پوشی و انکار توانایی‎ها، ابتکارات و فضیلت‎هایش را نداشته باشد.
در میان ملت کرد، دکتر قاسملو، شخصیتی است که دوست و دشمن به وجود او اعتراف می‎کنند. اگر چه او جسماً در میان ملت نیست، اما با توجه به اینکه قاسملو، تنها یک شخص نبوده است، بلکه یک تفکر و خط‎مشی منطبق با زمان و ماندگار است که به علت درونمایه‎ی دمکراتیک و اومانیستی پیامهایش در چارچوب زمانی خاص محدود و محصور نمی‎گردد. بدین علت تحت لوای جهانبینی و اصول خاصی که مشخص و تدوین و ترسیم کرده است می‎توان گامهای جدی و نوینی برداشت. از سوی دیگر، دکتر قاسملو بر سر میز مذاکره و در راه تحقق آشتی از راه مسالمت‎آمیز به عنوان اصلی بنیادی در مقاومت مدنی جان خویش را از دست داد. اگر چه دکتر قاسملو، همزمان نیز فرماندهی کل نیروهای پیشمرگ کردستان را برعهده داشت، اما این امر نافی اصل خشونت‎پرهیزی جنبش کرد به رهبری دکتر قاسملو نبود. زیرا وضعیتی که قاسملو در آن قرار گرفته بود با شرایط مارتین لوترلینگ و گاندی متفاوت و بیشتر نزدیک به وضعیت مبارزاتی نلسون ماندلا بوده است. بر این اساس ماندلا و د.قاسملو، ضمن بکارگیری متدهای مختلف مبارزه ـ نافرمانی مدنی و مبارزه مسلحانه ـ به عنوان حق ابتدائی و انسانی‎اشان، منش صلح‎طلبانه خویش را همواره حفظ و تقویت کرده‎اند. زیرا مشکل کرد برخی مواد ناعادلانه‎ی قانونی نبوده است، بلکه مشکلی ریشه‎ای، یعنی مشکل ساختاری و عدم مشروعیت سیستم سلطه‎گرای اقتدارطلب بوده که او را از حق تعیین سرنوشت خویش محروم ساخته است. در این باره ماندلا می‎گوید: "در هند گاندی با یک قدرت خارجی طرف بود که در نهایت بسیار واقعگراتر و عاقبت‎اندیش بود. در حالی که سفیدپوستان حاکم آفریقای جنوبی اینگونه نبودند. مبارزه‎ی منفی به دور از خشونت، موقعی مؤثر است که نیروی مقابلتان به قواعدی که شما به آن وفادار هستید، پایبند باشد". مشابهت دیگر روش مبارزاتی ماندلا و قاسملو این است که هر دوی آنها وجود نیروهای حافظ ملت را ضروری می‎دانند. ماندلا سازمان "نیزه ملت" به فرماندهی خویش را تشکیل می‎دهد که بعداً به عنوان شاخه نظامی کنگره‎ی ملی آفریقا در می‎آید و د.قاسملو نیز نیروی "پیشمرگ" را سازماندهی می‎نماید. زیرا همچنانکه ماندلا و قاسملو می‎گویند "دو راه بیشتر برای ما باقی نمانده بود: تسلیم شدن یا جنگیدن، پس راهی بجز جنگیدن باقی نمی‎ماند". حتی هر دوی آنها ضمن عشق به زندگی بر "آمادگیشان برای مرگ" تأکید می‎ورزند. اما در این میان، ماندلا و قاسملو "مبارزات خود را با سازماندهی خلق و نه اقدامات خشونت‎آمیز" (جنبش دمکراتیک) پیش می‎برند. این مهم نیز این گفته لوترکینگ را برایمان تداعی می‎کند که: "ما سیاهان به خود میبالیم، چرا که تاکنون شکنجه شده‎ایم، اما هرگز شکنجه نکرده‎ایم".  قیام کرد به رهبری د.قاسملو هرگز به شورشی کور و قهرآمیز بدل نشد و حتی ترور د.قاسملو و د.شرفکندی نیز به علت استحکام ساختار سیاسی و بنیان‎های فکری دمکراتیک مسیر رعب‎افکنی و تخریب را در پی نداشت. این تاریخ پاک، شفاف و جنبش دمکراتیک است که عامل اساسی اطمینان ‎خاطر و متضمن مقاومت مدنی کنونی می‎باشد.
اکنون جمهوری اسلامی به مانند رژیم‎های استبدادی دیگر به دنبال بهانه‎ای می‎گردد تا با استناد به آن مشت آهنین و خشونت عریان خود را اعمال و به نمایش بگذارد، بنابراین در حال حاضر مسئولیت انقلابی این است که فرصت مانوردهی قتل‎عام و خونریزی را که قدرت حاکم سخت بدان نیازمند است از رژیم بگیریم و در این عرصه منزوی و درمانده‎اش نماییم. راهکار و مکانیسم آن نیز در این مرحله، مقاومت مدنی سالهای گذشته و 22 تیرماه‎های این چند ساله است که به طور همزمان دشمنت را محکوم می‌کنید، مشروعیتش را از او می‎گیرید، نیرو و قدرت خویش را از طریق بسیج مردمی نشان می‎دهی، هیبت و اقتدار دروغینش را می‎شکنی و همزمان نیز توده‎‎های مردم را علیرغم تمامی تفاوتهای سیاسیشان در یک جبهه انسجام می‎بخشی و وفاداری و بیعتت را نسبت به رهبر و مبارزه‎ات تجدید می‎نمایی، بی‎آنکه فرصت و امکان انتقامجویی و خشونت‎ورزی را نیز به دشمنت بدهی. بدین علت لوترکینگ می‎گوید: "ما باید از زمان خلاقانه استفاده کنیم، لازم است به زمان یاری برسانیم، زیرا بدون این کمک، خود زمان به یاور نیروهای سرکش و ابتدایی رکود اجتماعی تبدیل خواهد شد". بنابراین مقاومت مدنی این امکان را نیز فراهم می‎سازد که ضمن همبستگی و انسجام صفوف ملت، آموزش مدنی را گسترده و همزمان نیز با توسعه اطلاعات و آگاهی عمومی مردم و ایجاد هماهنگی میان وجدان انسان و مسئولیت‎های وی به عنوان فردی از ملت تحت ستم، اخلاق و سیاست را مکمل هم نمایید. عاملی که دکتر قاسملو به عنوان عنصری بنیادی در روند مبارزه‎ی مسالمت‎آمیز بر آن تأکید می‎ورزد. همچنین عدم خشونت که درونمایه‎ی مقاومت مدنی و انواع دیگر مبارزه مسالمت‎آمیز است، تنها دفاع از حقوق تضعیف شده و ایستادگی در برابر استبداد حاکم نیست، بلکه اجبار و اقناع او به پذیرش عدالت و آزادی است، یعنی باید از اخلاق و اعتقادی آنچنان مستحکم و پولادین برخوردار باشی که بتوانی نیروی مقابلت را که تهی از اخلاق و وجدان و ناآگاه به رسالت و مسئولیتهای انسانی‎اش می‎باشد، مجبور به تأمل، تفکر و حساس به مسئولیتهای وجدانیش نمائید. از سوی دیگر، عدم خشونت پیش از هر چیزی کشتن ترس در درون فرد یا جمیع یک ملت است، زیرا توتالیتاریزم از طریق هراس‎افکنی و وحشت انقلابی که حاکم ساخته است، ضمن پراکنده کردن، منزوی ساختن، تضعیف، سرخوردگی و ایجاد فضای بی‎اعتمادی، ماندگاری و حاکمیت خود را تأمین کرده است. بدین علت مقاومت مدنی ضمن شکل‎دهی و تقویت اعتماد ملی، جریان مبارزه را به گفته‎ی دکتر قاسملو به میدان واقعی مبارزه می‎کشاند: "مبارزه اصلی، مبارزه‎ی خودمان در داخل کردستان است".
Gerus46@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر