ردپای ایدهای ارتجاعی در کتابهای درسی مدارس
بدون تردید در دنیای امروز همگی بر این نظر متفقالقولند که بهرهجستن از امروز و ساختن فردایی متفاوت رابطه مستقیمی با سیستم آموزشی کشور دارد. سیستمی که ارزشهای زندگی را به نسلهای دیگر منتقل کرده و آنها را با ارزشهای انسانی آشنا میسازد. بنابراین آموزشی سالم و سیستم آموزشیای مدرن میتواند مطمئنترین تضمین برای استقرار دموکراسی در آینده و جامعهای مبتنی بر امنیت، صلح و همزیستی مسالمتآمیز باشد.
در صورت طی روندی غیر از این، آموزشوپرورش غیردموکراتیک اجتماع را دست به گریبان مجموعهای تناقض و چالش روانی و سرگردانی اجتماعی خواهد کرد و پیامدهای بسیار ویرانگری در پی خواهد داشت. سیستمی که در عادیترین حالت خویش، اراده، اعتماد به نفس و شجاعت را از انسانها مصادره و به جای ارزشهای بنیادی، مجموعهای ضد ارزش را تحت عنوان ارزشهای اجتماعی قالب میکند. سیستمی که میتوان نام سیستم در اختیارگیری و سیستم بیارادهکردن را بر آن نهاده زیرا در این قبیل متدهای آموزشی بر خلاف روشهای دموکراتیک که مفاهیم در آن نسبی است و بر بنیادهای علمی یعنی آزمایش و تردید شکل گرفته و هدف آن انسان، حق و مسئولیتهایش است، نظام بسته آموزشی تنها در پی تحمیل نگرشی واحد به عنوان حقیقتی مطلق و فراگیر است، سیستمی که به جای درک پرسشمحور، آگاهی و استقلال در تصمیمگیری و حقخواهی، تکلیف محور، مشوق تبعیت و قربانیشدن است. از منظری اینچنینی ساختار آموزشی در هر کشوری بیانگر استراتژی و گفتمان حاکم بر سیستم سیاسی در آن کشور است، بدین علت میبینیم رژیمهای اقتدارگرا همیشه اهمیت خاصی به انقلاب فرهنگی دادهاند، انقلابی که هدف اصلی آن تغییر ایدئولوژیک و کنترل تمام و کمال سیستم آموزشی بوده است.
در این بین جمهوری اسلامی پس از اعمال و امتحانی 30 ساله ناچار شده است که به شکست انقلاب فرهنگی و سیاستهای آموزشیاش اقرار نماید و متدهای غیر معمولتری را تعقیب نماید. طوری که مصباح یزدی هم به شکست فوق اذعان و خامنهای نیز در این اواخر ضمن انتقاد صریح از پیامدهای زیانبار سیستم آموزشی ایران بخصوص در سطح مراکز آموزش عالی سرچشمهی تمامی معضلات و مشکلات کشور را تدریس و تحصیل علوم انسانی نام برده است، علومی که مبنای اصلی سیستم آموزشی مدرن است. البته خامنهای پیشتر نیز در سال 58 بحث تحول گسترده در سیستم آموزشی ایران را مطرح ساخته بود، بدین علت حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزشوپرورش "علت جداسازی کتب درسی دختران و پسران را درخواست رهبر جمهوری اسلامی برای ایجاد تحول بنیادین در آموزشوپرورش ذکر کرده است". طرحی که قرار است درچارچوبش کتابهای درسی مردانه و زنانه شود و اینهم بخشی از به اصطلاح سندی ملی برای "تحول بنیادین در آموزشوپرورش" است. البته همچنانکه اشاره کردیم این روند تجدید سیاستی پیشتر شکستخورده است. وزیر سابق آموزشوپرورش گفته بود: "ردپای شیطان را در کتابهای درسی پیدا کرده است و قصد دارد با تغییر نظام آموزشوپرورش در ایران مدارس، نماز جمعه، مساجد و خانهها را با یکدیگر مرتبط کند". بیش از اعلام این تبعیض جنسیتی آشکار در سیستم آموزشی مجموعه اقداماتی تهدیدآمیز نسبت به وجود آموزشی سالم همچون: طرح واگذاری 4200 مدرسه به حوزههای علمیه، اعزام 33 هزار مبلغ مذهبی به مدارس سراسر ایران، ایجاد مرکز تربیت دانشآموزان نخبه برای ورود به حوزههای علمیه، طرح مستقرکردن روحانی تمام وقت، هادیان سیاسی، بسیج نونهالان، بازنگری غیر معمول در کتابهای تاریخی و ... وارد فاز اجرایی شده است.
طی چند سال اخیر یکی از دغدغهها و مسائل استراتژیک رژیم چگونه کنترلکردن و چگونه جهتدهی سیستم آموزشی بوده است، آنچه که به عنوان پروژهی "اسلامیکردن متون درسی" از آن نام برده میشود، حتی در این راستا "برنامه درس ملی" در هفت فاز و طی چند سال گذشته با تکیه بر اصل رعایت مبانی اسلامی تعلیم و تربیت، دیدگاههای خمینی، خامنهای، صاحبنظران حوزه و .... در مسیر اجرایی قرار گرفته است.
در موازات طرح اسلامیکردن متون درسی، طرح به حاشیهراندن زنان از حوزهی عمومی و سیستم آموزشی نیز با در دستور کار قرارگرفتن طرحهایی مثل: سهمیهبندی جنسیتی، بومیگزینی، تفکیک جنسیتی و ...، و اکنون نیز تفکیک کنب درسی بعد از سن 9 سالگی به تمامی آشکار شده است. بدون تردید یکی از شاخصههای مهم ترقی، گشایش اجتماعی و مدرنیسم در یک جامعه، نسبت مشارکت و حضور زنان در حوزهی عمومی و نقش آنان در شکلدهی حوزههای مختلف است، مسئلهای که از اساس با فلسفه و جهانبینی جمهوری اسلامی که بر محوریت سنت و تفکر مردسالاری شکل گرفته است ناهمخوان بوده و قابل اجماع نیست. زیرا سیستم آموزشی مکانیسم تربیتی برای تقبل مسئولیت و مدیریت جامعه در سطح کلان و تأثیرگذار است، در صورتی که در سیستم آموزشی ایران از سویی روانشناسی ضد زن بر کتابهای درسی حاکم است و از سوی دیگر زن خوب بهعنوان "مادر خوب" و "خانهدار خوب" ترسیم شده است. برای مثال در کتاب تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان نقش زن خانهداری، همسرداری، رسیدگی به تکالیف مدرسه بچهها و امور خانه تعیین شده است. حتی در سطح دانشگاه نیز رشته "مدیریت خانهداری" را جای دادهاند، سیاستی آموزشی که به دنبال حفظ و بقای جامعهی سنتی و ممانعت از ارگانیزاسیون مدنی از طریق مهار و منزویساختن زنان است. علیرضا علیاحمدی، وزیر سابق آموزشوپرورش میگوید: "کل سیستم آموزشی باید بر اساس تفاوت میان دختران و پسران بنا شود"، پروسهای که فرهنگ همیاری، مشارکت و برابری را از بین برده و شکاف اجتماعی ـ فرهنگی عمیقی را ایجاد مینماید. در حالی که در همهی دنیا جهتدهی سیستم آموزشی به ستمی میباشد که تفاوت میان دختران و پسران کمرنگ و به تمامی رخت بر بندد.
همچنانکه در جریان حوادث اخیر ایران برجسته گردید، زنان نیرویی بسیار پویا برای مقابله با رژیم و استمرار نارضایتیها هستند. همزمان نیز نقش زنان در ترکیب جامعهی مدنی بهعنوان افرادی برابریخواه و حقطلب تهدیدی بالفعل نسبت به ارگانیسم ایدئولوژیک و تبعیضمحور حاکم بوده و آن را روبهروی فروپاشی و از همگسیختگی مینماید. بنابراین شاهد آنیم که در چنین شرایطی بازهم سیستم بازتولید تفکیک جنسیتی در مسیر آموزش پررنگتر و فیالنفسه در میان ساختار جمعیتی فاصلهگذاری و دیوار جدایی و جدایی ذهنیتی بنا میکند. از جهتی دیگر، پیادهنمودن سیاستی اینچنینی اگر چه در نهایت به شکست خواهد انجامید، اما از یاد نبریم که هزینهای بسیار هنگفت و سرسامآور را بر اجتماع تحمیل نموده و خدمت به ریشهدوانیدن و ماندگاری فرهنگ ارتجاعی میکند. طرحی که اگر بهطور جدی به مقابله با آن نپرداخت و افشاگری متناسب و توضیحات ضروری در ارتباط با آن منتشر نگردد، در آینده چارهیابی آن بسیار دشوار و هزینهبردار خواهد بود. سیستمی که علوم انسانی و اومانیسم را میراث شیطانی و تبعیض، تفکیک، خشونت و برداشت جزماندیشانه از آیین و تابوسازی را میراث الهی معرفی میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر