حامیان کرد رژیم از ادعا تا واقعیت
جمهوری اسلامی یا هر نوع رژیم غیردموکراتیک دیگر، همیشه بر آن بودهاند که شکاف و خلاء مشورعیتشان در جامعه را از طریق ادعای مستمر و بمباران تبلیغاتی جبران نمایند. یعنی با سودجستن از رسانههای جمعی مجموعه دادهی بی اساس را به خورد تودههای مردم میدهند و با تکرار مداوم آن میکوشند به جای حقیقت جایگزینش نمایند. در موازات این کار، عرصهی کسب آزادانهی آگاهی و ایجاد کانالهای مستقل اطلاعرسانی را محدود، سانسور و فیلتر میکنند. متدی که حکومتها میخواهند با برجستهکردن نیروها و پوشاندن یا کوچکنمایی ضعفهایشان از سویی، به مقلدان خود روحیه داده و از سوی دیگر، میدان مانور مخالفان و منتقدانشان را غیرممکن سازند.
اصلیترین بعد این قبیل تبلیغات در کردستان ایران ادعای مشارکت و استقبال مردم کرد برای ثبتنام در بسیج است که هر ساله در مناسبتهای رسمی و غیررسمی آن را در بوق و کرنا دمیده و آمارهای عجیب و غریبی را اعلام میکنند. اینکه گروهی از مردم کرد به علت فریبخوردگی، احساس انتقامجویی، بیکاری، گرسنگی، توهم شخصیتیابی یا شاید آگاهانه با قدرت حاکم همکاری کرده باشند و حتی اسلحه برایش بدست گرفته باشند حقیقتی غیر قابل انکار در کردستان بوده و هست، مسئلهای که در سایر جوامع نیز وجود داشته است. خوشبختانه در کردستان به علت مواضع و سیاست مدارا جویانهی مردم و اپوزیسیون دمکراتیک کرد، چنین سیاستی عقیم مانده و هیچوقت فرصت تعمیمیافتگی نیافته است. حتی سیاست گرسنهکردن و گرسنهنگهداشتن به قصد بسترسازی برای امتیاز گرفتن و وابستهشدن به رژیم ـ بخصوص طی چند سال اخیر ـ انتظارات رژیم را متحقق نساخته است. برای مثال، رژیم ادعا میکند که از سال 58 تا 80 شمسی حدود 1450 نفر (افراد بومی) در چهار استان کردنشین توسط نیروهای اپوزیسیون کشته شدهاند که 557 تن از آنان ساکن استان کردستان بودهاند. بدون تردید آماری اینچنینی از سویی کذب محض است، زیرا بسیاری از خانوادههای قربانیان کشتهشدن فرزندانشان را بر عهدهی رژیم میگذارند که برای بدنامکردن و تحریف سیمای انسانی جنبش کرد اقدام به قربانیکردن نیروهایش کرده است، تا بدین طریق احساسات و عواطف اقوام و بستگان افراد کشتهشده را به سمت رژیم سوق دهد. از سوی دیگر، اگر آماری اینگونه مستند نیز باشد، باز هم حاکی از بیپایگاهی رژیم در کردستان است. زیرا طی حداقل 15 سال جنگ میان کردها و جمهوری اسلامی، که هزاران نفر از نیروهای فریب خوردهی رژیم قربانی سیاستهایش شدند، این تعداد کشته نمیتواند به ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر پایگاه مردمی و مشروعیتش در کردستان مشروعیت بدهد. به طوری که رژیم طی سالیان اخیر برای جبران این خلاء، در اقدامی تحریفگرانه، سعی کرده است کشتهشدگان جنگ با حکومت عراق را به اپوزیسیون کرد منتسب نماید. بنابراین هنگام سخن گفتن از جنگهای کردستان، تنها شمار قربانیانشان در استان کردستان را 5452 نفر نام میبرند. این مسئله نیز قبل از هر چیزی حکایتگر درماندگی رژیم برای خوشکردن جای پا در کردستان است.
برای اینکه برداشت دقیقی از تبلیغات رژیم داشته باشیم به چندین آمار اعلام شدهاشان در خصوص شمار نیروهای بسیج در کردستان اشاره مینماییم. یحیی رحیم صفوی، مشاور خامنهای میگوید: "در کردستان که حدود یک میلیون و 400 هزار نفر جمعیت دارد نزدیک به 400 هزار نفر نیروی ثبتنام شدهی بسیجی داریم"، یکی دیگر از فرماندهان سپاه به نام اللهمرادی میگوید: "415 هزار شهروند کردستانی عضو بسیج میباشند که 277 هزار نفر مرد و 138 هزارنفرشان زن هستند". نوراللهی، فرمانده سپاه بیتالمقدس میگوید: "سپاه بیتالمقدس کردستان 427 هزار بسیجی، سه تیپ، 10 ناحیه، 116 حوزه مقاومت، 1300 پایگاه مقاومت، 60 گردان عاشورا و 11 گردان الزهرا با آمادگی صددرصد دارد".، احمد علی بهادری، مدیر مرکز اسلامی غرب کشور میگوید: "از مجموع یک هزار و 700 روحانی اهل سنت زیر پوشش این نهاد، یک هزار و سیصدتن از آنان که معادل 80% روحانیان اهل سنت منطقه است عضو بسیج هستند"، خسرو ساکی، رئیس آموزشوپرورش کردستان نیز میگوید: "11 هزار معلم در کردستان عضو بسیج میباشند". همچنین از 8500 جانباز و 850 آزاده در کردستان سخن میگویند. اینها آمارهای رژیم است و در مقابل نیز بنابر آمارهایی که از سوی فعالان داخل کشور منتشر شده است، تنها در کردستان، 181250 نیروی نظامی (شامل ارتش و سپاه)، نیروی انتظامی و اطلاعاتی در حال فعالیت هستند. از این تعداد نیرو 33% نیروهای ارتش (59813 نفر)، 30% سپاه (54375 نفر)، 25% نیروهای انتظامی (45313 نفر)، و 12% نیروهای اطلاعات (21750 نفر) هستند.
هیچکس تردیدی در این مورد ندارد که میلیتاریزهکردن کردستان سیاست تغییرناپذیر رژیم طی تمامی این سالها بوده است. زیرا حکومتها دو شیوهی رفتار و تعامل با مردم را پیش رو دارند، یا باید رضایت نخبههای جامعه را به طور خاص و مردم را به طور عام جلب نمایند یا اینکه با سوءاستفاده از قدرتی که حکومت از آن برخوردار است، با اعمال سرکوب و رعبافکنی فرمانراویی و کنترل نمایند. بنابراین وجود شمار چشمگیر و کثیر نیروهای نظامی در هر منطقهای قبل از هر چیز نشانهای از احساس خطر مضاعف از سوی آن منطقه و عدم همکاری ساکنانش با قدرت حاکم است. جهت اثبات این امر در کردستان، مسئله آنقدر برجسته و واضح است که نیاز به هیچگونه دلیل و برهانی نیست.
جمهوری اسلامی در حالی سیویکمین سالروز تأسیس سپاه پاسداران به فرمان خمینی در مورخهی 2/2/58 را گرامی میدارد و بر آنست که با ارئهی آمارهای جعلی و کذب به شکلی نیرو و قدرت خود را به نمایش بگذارد که در سطح جهانی، سپاه پاسداران و بهویژه نیروهای قدس آن، به عنوان نیرویی خطرناک و تروریستی شناخته شده است. از سوی دیگر، بغیر از انحصار اقتصاد ایران، همیشه به عنوان نیرویی فالانژ در خدمت قدرتمندان بوده است حقیقتی که سرکوب جنبش اعتراضی مردم طی سال گذشته، ماهیت واقعی آن را به تمامی آشکار ساخت. بنابر دستور خامنهای، برخورد و مقابله با "جنگ نرم"، به تعبیری دیگر، جنبشهای اجتماعی، NGOها، رسانهها و همچنین رسیدگی و تعقیب فعالان سیاسی ـ مدنی در داخل و خارج کشور به طور رسمی به سپاه پاسداران واگذار شده است. سپاهی که هر گونه همکاری و مشارکتی در ساختار نیروهای پنجگانهاش، به معنای یاریرسانی به پیشبرد تروریسم دولتی در دورن و برون کشور است.
همچنین قابل ذکر است که هدف جمهوری اسلامی از اعلام آمارهای چشمگیر برای تعداد نیروهایش در استان کردستان یا استانهای دیگر کردستان ایران، این است که با این ترفند آبرو و پرستیژی برای نیروهای منفور و پلیدش دست و پا نماید و بتواند با تحریف، تشویش، دروغگویی و تبلیغات مسموم، افراد خوشباور و سادهلوح را آلوده و برای جنایتهایش همکار و قربانی پیدا کند. سپاهی که از همان نخستین روزهای تشکیلشدن، نیروی اعمال جنایت، ترور، خفقان، تهدید و فشار نسبت به مردم کردستان بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر