نوجوانان؛
سرمایههای ملی و قربانیان توتالیتاریسم
جمهوری اسلامی از همان آغاز روی کار آمدن، بلعکس رژیمهای استبدادی کلاسیک که تلاش کردهاند مردم را در انزوا نگه دارند، تمامی سعیاش بر این بوده است که تودههای مردمی را در سیر رویدادها شرکت دهد. اما این مشارکتدهی به مفهوم شراکت آنان در ساختار قدرت و شخصیتدهی و مسئولیتبخشی به فرد و جمع نبوده است، بلکه به خدمت درآوردن و به کارگیری احساس و اعتقادات مذهبی و احساس سیاسی آنان در جهت اعمال ترس و وحشت انقلابی بوده است، تا از این طریق توسط بخشی از مردم، بخش دیگری از مردم را تصفیه یا سرکوب و مجبور به سکوت نماید و همچنین مبلغ آن باشد که نماینده مردم است و مردم نیز حامیاش هستند و بدین وسیله شرعیت به عدم مشروعیت خود دهد. البته این قبیل شانتاژها نمونههای تاریخی دیگری نیز در رژیمهای فاشیستی دارد. پالمیرو تولیاتی، سیاستمدار ایتالیایی دربارهی سازمانیابی فاشیسم در ایتالیا نوشته است که شعار فاشیستها این بود "مردم را سازمان یافته نگه داریم، اما به سازمانها خصلتی ارتجاعی بدهیم". این تعریف از توتالیتاریسم ایتالیایی، همخوان با ماهیت و کارنامهی کاری جمهوری اسلامی میباشد.
در حالی که در کشور ارتش وجود داشت، سپاه پاسداران در 2 اردیبهشت 58 به فرمان خمینی تشکیل گردید و پس از آن در مورخهی 5 آذرماه 1358 بنا به درخواست خمینی "نیروی مقاومت بسیج" با نام "بسیج مستضعفین" تأسیس گردید. سازمانی که خمینی به عنوان ارتش 20 میلیونی از آن سخن میگفت. این نیرو به عنوان یکی از 5 نیروی سپاه پاسداران به شمار میرود و در حال حاضر نیز چه از نظر پشتیبانی و چه از نظر فرماندهی، تحت امر فرمانده سپاه قرار دارد. بهغیر از گردانهای الزهرا (خواهران) و عاشورا (برادران)، از نظر چارت سازمانی، بسیج دانشآموزی، دانشجویی، ادارات، عشایر، کارگران، مساجد، خواهران و ... را در بر میگیرد. از سوی دیگر قانون تشکیل و توسعه بسیج دانشآموزی که از طرف وزارت آموزش و پرورش و نیروی مقاومت بسیج تنظیم گردیده بود در مورخه 9/2/75 توسط مجلس تصویب گردید. طرح و اقدامی که با مدنظر قرار دادن واقعیتها و اسناد غیرقابل انکار موجود، میلیشیا نمودن نوجوانان و جوانان است. زیرا در طی جنگ 8 ساله، طبق آمارهای منتشره از طرف رژیم، بیش از 550 هزار دانشآموز از طریق همین نهاد به جبهههای جنگ اعزام شدند که از میان آنان 36 هزار نفر کشته و مفقود، بیش از 2853 نفر معلول و بیش از 2433 نفر نیز به اسارت نیروهای عراق درآمدند. از سوی دیگر، رژیم، 8 آبانماه، روز کشته شدن حسین فهمیده، نوجوان 13 ساله ایرانی را که عملیات انتحاری انجام داد به عنوان روز "نوجوان" و "بسیج دانشآموزی" تعیین کرده است و چنین تبلیغ میکند که باید نوجوان ایرانی او را به عنوان سمبل و الگوی خویش قرار دهند. برای نهادینه کردن این تفکر، رژیم با در پیش گرفتن راهکار و مشوقهای جذاب و حتی فشارهای گوناگون، 4 میلیون و 600 هزار دانشآموز را در بسیج سازماندهی کرده است، اقدامی که مغایر با اصول بینالمللی میباشد و مراکز مرتبط و یونیسف نیز به طرزی تعجببرانگیز در قبال آن سکوت کردهاند. در صورتی که بنا بر کنوانسیونهای بینالمللی حقوق کودک، بخصوص مواد 38 و 19، عضویت و شرکت کودکان زیر 18 سال در نهادهای نظامی و شبهنظامی ممنوع است. همچنین جامعهشناسان این مسئله را سوءاستفاده از کودکان میدانند و آن را از مصادیق بارز خشونت علیه کودکان محسوب میکنند. زیرا هم کارشناسان امور تعلیم و تربیت و هم جامعهشناسان بر این عقیده هستند که این سیاست حکومت، تولید، توسعه و گسترش خشونت در میان نسلی است که فردا حکومت و مدیریت جامعه را برعهده میگیرد. بر این اساس بسیج دانشآموزی و سمبلها و اهدافش در پی نهادینه ساختن خشونتورزی و جزماندیشی به عنوان یک فرهنگ در جامعه است. زیرا نیروی بنیادگرا و خوگرفته با گفتمان خشونتورزی و توهم دشمن و دشمنتراشی، ابزار و وسیلهی توسعه و تعمیم سیستم کنترل در حوزهی فردی، خانوادگی و عمومی خواهند بود و همیشه به عنوان نیروی فعال کنترل اجتماعی ـ سیاسی در خدمت پیاده کردن اهداف قدرت عمل خواهند کرد. پدیدهای، که تحت عنوان کنترل فاشیستی حیات سیاسی ـ اجتماعی در ایران از آن نام برده میشود، زیرا خود بسیج در رقمی غلوآمیز مدعی آنست که 13 میلیون و 600 هزار عضو دارد که حدود 5 میلیون زن و 4 میلیون و 700 هزار نفر آن دانشآموز هستند. همچنین براساس تحقیق "مرکز استراتژی و تحقیقات بینالمللی" در واشنگتن بسیج 900 هزار نیروی فعال و 300 هزار نیروی ذخیره دارد که بخش چشمگیری از ثروت کشور نیز به آنان اختصاص یافته است. برای مثال، بر اساس قانون برنامه چهارم توسعه بایستی هر سال 400 میلیارد تومان برای بسیج در نظر گرفته شود که در سال 88، بودجه بسیج 45 میلیارد و 238 میلیون تومان افزایش یافت. همچنین بنابر گزارش BBC در سال 83 برای تهیه تجهیزات گردانهای عاشورا و الزهرای بسیج معادل 350 میلیون دلار از محل حساب ذخیره ارزی به بسیج اختصاص یافته است. نیرویی که در طول 30 سال گذشته، نقش پاسداری و حفظ فضا و جو میلیتاریستی و رعبافکنی در کشور را به انجام رسانده است.
روال معمول این است که کودکان، نوجوانان و جوانان در همهی کشورها و سیستمهای آموزشی به گونهای دمکراتیک و به دور از هر گونه گفتمان و فرهنگ مرگدوستی و جنگ افروزانه تربیت شوند و ارزشهای انسانی و مسالمتجویانه که فرهنگ مدارا و تساهل و تسامح است برای آنها درونی گردد تا دیدگاه و مبانی فکری آنها نسبت به افراد و تمامی بشریت مبتنی بر انسانمحوری باشد.
اما جمهوری اسلامی نوجوانان را خمیرمایه و ابزاری قلمداد میکند که ضروری است بر پایهی خواست و آرمانهای انحصارطلبانه و ایدئولوژیک خود بدانها شکل دهد، قالبپذیرشان نماید و به کارشان گیرد. اصلیترین مکانیسم این هدف نیز بسیج دانشآموزی میباشد، سازمانی که در آن، نوجوان و جوان به سمت بنیادگرایی سوق داده شده و در نهایت به بینش و اقناعی دست مییابد که کرامت و رسالت انسان را آمادگی و ارادهی "عملیات استشهادی" میدانند، همزمان با آن نیز با تشویقشان به کار خبرچینی در محیط خانواده و جامعه، جوهر انسانیاشان را لکهدار و سطح اعتماد اجتماعی را تا پایینترین حد ممکن کاهش میدهند. همچنین عضویت در بسیج به عنوان زیرمجموعه سپاهپاسداران که نیرویی تروریستی میباشد آگاهانه یا ناآگاهانه به معنای همکاری و پشتیبانی از ترور محسوب میگردد. البته در این اواخر نیز به فرمان خامنهای وظیفهی مقابله با "تهدیدات نرم" یا به مفهومی دیگر سرکوب خیزشها و اعتراضات شهروندان به طور رسمی به بسیج واگذار شده است که بدون تردید دانشآموزان و دانشجویان بسیجی (نوجوانان و جوانان) در چنین حالتی، همچنانکه در تظاهراتهای اخیر ایران مشاهده گردید بایستی نقش کلیدی رودررویی با مردم را برعهده بگیرند.
بدین علت افشای هدف و قصد رژیم از بسیج نمودن نوجوانان مسئولیت بسیار مهم و حساس فعالان مدنی و اپوزیسیون دمکرات میباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر