استاد ربیعی؛ مشعلی همیشه فروزان
تفاوت، استقلال فردی، تصمیمگیری، تکثر و چند صدایی و ...، مفاهیم و تعاریفی هستند که قدرت توتالیتر به هیچ وجه نمیتواند، وجود آنها را بپذیرد. حقیقتی که در محدودهی دایرهی قدرت انحصاری خویش، مسئلهی حذف و تصفیهی اندیشههای مخالف و متفاوت را به عنوان بخشی از ساختارش نهادینه ساخته و آن را همچون عامل و تضمینی جهت حفظ بقایش به کار میگیرد. بدین صورت تاریخ قربانی کردن و قربانی شدن شکل گرفته و تاریخ سرخ و خونین که ظلمت و خفقان برآیند آن است، پدید میآید.
ملا محمد ربیعی، یکی از بزرگترین قربانیان دگراندیشی در سیستم تک قرائتی (مونیسم) جمهوری اسلامی بوده است. استاد برای ملتش شخصیی ملی، صاحب نقش و تأثیرگذار بود، همزمان نیز برای هژمونی اقتدارگرای حاکم به عنوان یک تهدید بالفعل به شمار میرفت. او حاضر نبود بنابر خواست سلطان و مردان بیتش حرکت و در راه منافع و مصالح آنان، حقیقت را واژگونه و تفکر خویش را در خدمت دربار حاکم بگذارد. بدین علت استاد ربیعی قربانی ترور و تروریسم گشت.
کرمانشاه چه به عنوان منطقهای استراتژیک و چه به عنوان بزرگترین شهر کردستان، برای رژیمهای مرکزی ایران به درازای تاریخش، بخصوص دوران سلطهی جمهوری اسلامی اهمیت شایان توجهی را داشته و دارد. رژیم همچون سیاست همیشگی خویش بر آن بوده است که در کرمانشاه نیز با ایجاد تفرقه مذهبی و ترویج عدم مدارای دینی در میان کردهای تشیع و تسنن و یارسان، یعنی کنترل کردن آنها از سوی یکدیگر، جای پایی برای خود دستوپا کند. در برابر این قبیل اقدامات رژیم نیز، شخصیتهای ملی و مذهبی مستقل منطقه تلاش کردهاند با روشنگری و آگاهیبخشی مداوم به مردم و ترویج مفهومی اومانی و بازتر از همزیستی و ایجاد سازگاری اعتقادات و افکار مختلف در کنار هم، همچنین شکلدهی به احساس و درکی مشترک بر مبنای تفکر ملی و وطندوستی به مقابله با رژیم بپردازند. بدون تردید و اغماض یکی از برجستهترین افراد مؤثر در ایجاد و پیشبرد این روند در جنوب شرقی کردستان ایران و بخصوص کرمانشاه، استاد ربیعی بوده است.
استاد از سویی به عنوان امام و رهبر دینی اهل سنت، نقش بسیار مهمی در دوستی، اتحاد و همبستگی تسنن، تشیع و یارسان داشته است، همراستا با آن نیز با برداشت صحیح خویش از دین باعث پیشگیری از گسترش بنیادگرایی مذهبی در منطقه شده بود که توسعه آن میتوانست جدای از خدمت به اهداف رژیم، بهانههای لازم را جهت اختناق بیشتر فراهم سازد. از سوی دیگر، استاد به علت شناخت و ارتباطش با جنبش ملی کرد و آگاهی وسیعش نسبت به تاریخ، ادبیات و فرهنگ ملتش، در موازات خدمت به دین، زبان و فرهنگ ملتش را نیز ترویج میداد. زیرا این کار را نقطه اتصال و عامل همآوایی کردها با وجود تمامی تفاوتهای مذهبی و لهجهایشان میدانست. بدین دلیل، استاد همزمان با آموزش دروس دینی در مساجد، فراگیری زبان و تاریخ کرد را نیز وظیفه و ضرورتی انسانی و دینی قلمداد کرده و بر روی حفظ، یادگیری و آموزش آن توصیه و تأکید مینمود. جمهوری اسلامی با ترور استاد (12/9/75) قصد داشت هم استاد را از میان بردارد و هم از این طریق اتحاد ملی کردها در کرمانشاه را دچار از هم پاشیدگی نماید. اما هوشیاری عمومی، موضع مشترک و حمایت مردم از استاد ربیعی این حقیقت را آشکار ساخت مشعلی که استاد آن را افروخته است، روشنایی میباشد که ظلمت هرگز بر آن چیره نخواهد شد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر