۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

سردشت، سندی جهت اثبات استمرار جنایت


7 تیرماه 87، بیست‌ویکمین سالروز تراژدی و فاجعه‌ای دیگر جهت نسل‌زدایی ملتی یا به گونه‌ای سیاست‌کردن معامله‌گونه بر سرنوشت و قربانی نمودن دگرباره‌ی اوست.
از حدود 500 سال پیش، از جنگ چالدران تا به امروز، کردستان به عنوان سرزمین محل کشمکش و جولانگاه مرکب زیاده‌خواهی و طمع اشغالگران و ساکنینش، به عنوان کرد، هیزم و قربانی همیشگی سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌ی آنان بوده است.در این میان، جنگ 8 ساله‌ی ایران و عراق به عنوان ویرانگرترین و خونین‌ترین جنگ منطقه‌ای در اواخر قرن بیستم، بزرگترین لطمه را نیز به ملت کرد و سرزمین‌اش وارد ساخت، آن هم به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی علیه کردها و کردستان در سالهای جنگ بود. نخستین حمله‌ی شیمیایی ثبت شده از سوی سازمان ملل در جنگ ایران و عراق، 23 دی‌ماه 59 در منطقه میان هلاله و نی‌حزر، واقع در 50 کیلومتری غرب ایلام بود. سپس در سال 61، ساوجی، موسیان، تنگاب و گردنه بایر شیمیایی باران می‌شود، در سال 62، از 45 حمله شیمیایی، بخش اعظم مناطق هدف قرار گرفته، مناطق کردستانی: (سومار، ترچین، شیوه‌رش، حاجی عمران، پیرانشهر، سردشت، بلندیهای بازی‌دراز، مریوان، سبدلو، باینگان، پینجوین، پاوه، بانه و بان‌زرده کرماشان) بود. تا اینکه در ادامه‌ی این پروسه، دهشتناک‌ترین جنایت جنگی تاریخ معاصر، یعنی بمباران شیمیایی شهر سردشت در 7 تیرماه 1366 به وسیله گاز "خردل" روی داد. فاجعه‌ای که پرده‌پوشی و سکوت در قبال ابعاد مختلف آن جنایت باعث گردید که در ادامه‌ی جنگ به غیر از بمباران شیمیایی شهرها و روستاهای دیگر کردستان ایران (اشنویه، آلوت، بولحسن، باسک، نژمار، قلاجی و روستاهای سرپل و گیلان غرب و...)، کشتار دسته‌جمعی حلبچه‌یی‌ها را نیز در اسفندماه همان سال در پی داشته باشد. در حالی که هدف از بکارگیری اسلحه در جنگ، پیشگیری از پیشروی دشمن و شکست‌دادن وی است، یا اینکه هدف حمله نظامی بیشتر به قصد تصرف خاک دشمن یا بازپس‌گیری مناطقی است که پیشتر به اشغال درآمده است، اما بحث‌کردن از فاجعه سردشت در هیچکدام از این قالب‌ها نمی‌گنجد، زیرا "سردشت" شهری غیرنظامی و بی‌طرف در هنگامه‌ی این جنگ بود که به عنوان نخستین شهر غیرنظامی جهان مورد اصابت سلاح شیمیایی قرار گرفت. این حقیقت فی‌النفسه گویای اهدافی دیگر است، دشمن به طور همزمان جدای از، از بین‌بردن ملت مخالف خود (کرد)، هم سطح واکنش جهان را در خصوص به‌کارگیری سلاح شیمیایی می‌سنجد و هم میزان تأثیرات و قدرت سلاحهایش را آزمایش می‌نماید.
اگر چه بر اساس ماده 22 عهدنامه‌ی چهارم کنفرانس لاهه سال 1907 متخاصمان حق ندارند هر وسیله‌ای را که دلشان خواست برای زیان رساندن به دشمن به کار برند و بند اول ماده‌ی 35 پروتکل اول 1977، الحاقی به کنوانسیون‌های چهارگانه‌ی 1949 ژنو تصریح می‌کند که در هر درگیری و جنگ مسلحانه، طرف‌های درگیر در انتخاب روش‌ها یا وسایل جنگی دارای اختیار مطلق و نامحدود نیستند، همچنین طبق مقررات وضع‌شده در سال 1874 کنفرانس بروکسل و 1899 و 1907 کنفرانس لاهه، کشورهای متخاصم ملزم شده‌اند که از سرایت جنگ به افراد غیرنظامی خودداری کرده و افراد غیرنظامی را از صحنه‌ی درگیری خارج نمایند. زیرا طبق مقررات حقوق بین‌الملل تجاوز و حمله به مردم غیرنظامی، جنایت جنگی محسوب می‌شود.
اما نه‌تنها تمامی نامردمی‌ها نسبت به کردها در هنگام جنگ روی داده است بلکه آثار و نتایج نامطلوب جنگ هنوز هم پس از دو دهه، همچنان قربانی می‌گیرد. پیامدهای انسانی و زیست‌محیطی کاربرد این سلاحهای سمی، تهدیدی خطرناک و جدی برای قربانیان و اکوسیستم منطقه به شمار می‌رود و هنوز هزاران نفر از عوارض و صدمات مزمن ناشی از بکارگیری سلاح‌های ممنوعه شیمیایی و سمی رنج می‌برند، به‌طوری که کارشناسان معتقدند که تا سه نسل دیگر نیز احتمال آلودگی وجود دارد.
درست است که جنایت به دست رژیم بعث به وقوع پیوسته، اما آیا این مسأله از نقش ایران به عنوان یکی از طرفین جنگ و همچنین ادامه‌دهنده‌ی آن پس از آزادسازی خرمشهر می‌کاهد؟
رژیمی که بر اساس تجارب پیشین مطلع بوده است که عراق علیه مناطق مرزی کردستانی سلاح‌های ممنوعه به کار می‌برد، حتی به شیوه‌ای بسیار ساده و ابتدایی نیز مردم را آموزش نداده بود که در صورت احتمال چنین پیشامدی، از خود محافظت نمایند. در آن روز، 5 بمب خردل، 5 نقطه شهر از جمله منبع تأمین کننده آب شهر و راه اصلی خروجی مردم از شهر را مورد اصابت قرار دادند. از سوی دیگر، رژیم به جای افشا و رسوا‌نمودن این فاجعه، به طرزی مشکوک و تعجب‌برانگیز اهمیتی آنچنانی بدان نداد، در حالی که می‌توانست با آشکار‌نمودن و مطرح ساختن و در دستور کار قراردادن این جنایت، حتی از وقوع فاجعه‌ی حلبچه نیز جلوگیری نماید. اما کردبودن ساکنین و کردستانی‌بودن مکان، سبب شد که سکوتی طولانی‌مدت و سهمناک به مدت بیش از 10 سال بر این شهر چیره شود.
بمباران شیمیایی سردشت و افشای ابعاد مختلف فاجعه، نخستین‌بار از سوی دانشجویان کرد دانشگاههای تهران و اصفهان، آنهم به هنگام برگزاری یادمان حلبچه صورت گرفت. آن هنگام که جمعی از قربانیان حادثه در برابر دانشجویان حاضر شده و سرگذشت تراژیک خویش را روایت کردند، در حقیقت تنهایی یک ملت و نبود حمایت و پشتیبانی از یک ملت تحت ستم در نبود دولت ملی را به وضوح نمایان ساخت.
کاربدستان جمهوری اسلامی تنها پس از سقوط بعث و اطمینان خاطر از فروپاشی حکومت عراق، صدایشان را بلند کردند که ما نیز مورد حملات شیمیایی قرار گرفته و بار دیگر جهت استفاده‌ی ابزاری از ملت کرد، رفسنجانی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه تهران در سال 82 بدان اشاره نمود.
در این بین جمعی از جوانان آگاه و آکادمیست شهر با تأسیس "انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت" و عضویت در انجمن "OPCW" (سازمان منع گسترش سلاح‌های شیمیایی) و سفر و حضور در مجامع و محافل بین‌المللی و دعوت هیأت‌های خارجی به دیدار از سردشت، توانستند تا حدودی ابعاد فاجعه را برای سازمان‌های جهانی تشریح نمایند و ضمن خواهرخواندگی سردشت و هیروشیما، مسئولان جمهوری اسلامی را ناچار نمایند که با حضور در سردشت به عمق و ابعاد فاجعه اعتراف نمایند.
اما با این وجود، عدم رسیدگی به پرونده‌ی مصدومان شیمیایی، اهمیت ندادن به خاطره‌ی شهیدان و بی‌توجهی به نجات یافتگان از مرگ، سکوت در مقابل وضعیت غیرقابل قبول مصدومان، سهل‌انگاری مسئولین، نبود کلینیک تخصصی مصدومان و در دسترس‌نبودن داروهای لازم، بخشی از مشکلات روزانه‌ی آنهاست. اگر چه در سال 79 به اجبار کمیسیونی پزشکی جهت معانیه مصدومان تشکیل گردید، اما تا به حال حاضر حدود 10 هزار پرونده بدون جواب مانده است، تنها 17% از مصدومان شناسایی شده‌اند. به طور کلی پس از 21 سال، تنها 4% از مصدومان و قربانیان، کمک‌های ماهیانه دریافت می‌دارند. "بنیاد جانبازان" تنها اسامی 350 نفر را به عنوان مجروح و 90 نفر را به عنوان شهید ثبت کرده است. در حالی که طبق گزارش پزشکانی که در آن سال، از سردشت بازدید به عمل آورده‌اند، همچنین بر اساس آمار گفته شده توسط رفسنجانی در سال 82، شمار آنها بیش از 8 هزار نفر بوده است. به غیر از این استاندار آذربایجان غربی، یکسال پس از وقوع فاجعه، شمار مصدومان و شهیدان را بیش از 10 هزار نفر برآورد می‌نماید، همچنین سرهنگ "علو پانن"، از کارشناسان شیمیایی سازمان ملل متحد، پس از بازدید از سردشت، آمار 8 هزارو600 نفر را تأیید می‌نماید.
اما جمهوری اسلامی پس از 21 سال اتخاذ سیاست دو پهلو در قبال سردشت و سردشتی‌ها، هنوز نیز به جای حمایت و فریادرسی، مشغول بازرگانی سیاسی با جان و خون و رنج این مردم است.
بدین دلیل ضروریست که ما کردها، تراژدی سردشت را به عنوان سند و شروع حرکتی نوین جهت اگاهی ملی و خوانشی واقعبینانه و به دور از محافظه‌کاری غیرضروری به نسبت مسئله‌ی کرد و تهدیدات و خطرات پیش رویش تبدیل نماییم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر