۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

جنوب شرقی کردستان ، اقلیمی همیشه کردستانی


مناطق جنوبی کردستان ایران براساس ساختار جمعیتی، جغرافیایی، لهجه‎ای، معادن زیرزمینی، یک اقلیم بسیار مهم و سوق‎الجیشی کردستان است. از سوی دیگر منطقه‎ی جنوب، استان‎های کرمانشاه، ایلام، لرستان، مناطق کردنشین همدان و حتی بخشهایی از شهرستانهای قروه و بیجار را نیز دربر می‎گیرد. همچنین از نظر جمعیتی، حداقل 60% کردهای کردستان ایران در آنجا ساکن هستند که لهجه (کلهری، لری، لکی)، آیین (یارسان) و مذهب (شیعه) خاص خویش را دارا هستند. این خصوصیات و تفاوتهای ظاهری و غیربنیادی از سال 1514 میلادی (جنگ چالدران) تاکنون باعث شده است که دشمنان کرد به عنوان ابزاری از این تنوع و گوناگونی‎های طبیعی جهت مقابله با پروسه‎ی شکل‎گیری هویت ملی کرد و همبستگی مبارزاتی و هم‎آوایی ملت کرد در کردستان ایران سوءاستفاده کرده و آن را همچون اساس و بن‎مایه‎های ناسازگاری و از خود بیگانگی مجموعه فاکتورهای ساختاری و انداموارگی ملتی تحت ستم به کار گیرند.
در موازات این عمل، تلاش جهت ژنوساید سپید و آسیمیلاسیون فرهنگی در این اقلیم تحت تأثیر عامل مذهبی و همسایگی با مناطق غیرکردستانی و همچنین اهمال و بی‎مسئولیتی نخبه‎ی کرد در سراسر کردستان نسبت به این منطقه، سالهای مدیدی سیر صعودی پیمود. جمهوری اسلامی به‎غیر از اقدامات آشکار (مثل: تغییر نام کرماشان به باختران به مدت بیش از یک دهه، تحقیر و آسمیله کردن از طریق شبکه محلی زاگرس)، در این مناطق سیاست سرکوبگرانه‎ی متفاوتتری را در مقایسه با سایر مناطق کردنشین اعمال کرده است.
اگر رژیم در استانهای کردستان و آذربایجان غربی، سیاست خشونت‎ورزی عریان و کشتار را به‎صورت آشکار اعمال نموده است، در جنوب کردستان، گونه‎ای از آسمیله کردن و تصفیه نرم، روش کار و برخورد بوده است، یعنی مرگ و پایانی در نهایت سکوت و به دور از هر نوع انعکاسی، اقدامی که نقش جنوب کردستان را در شکل‎گیری ماهیت و هویت ملی و جنبش ملی کرد به حاشیه راند و نیروی آنها را منزوی ساخت. به طوری که این وضعیت در طی نزدیک به پنج قرن گذشته، مشوق، محرک و عامل تعلق خاطر کردهای جنوب کردستان برای همبستگی با قدرت حاکم تمرکز یافته در مرکز یا همبستگی مبارزاتی با جنبش‎های آزادیخواهی در سراسر ایران مثل: جنبش مشروطه (مشارکت کرماشانی‎ها به رهبری یارمحمدخان کرماشانی، حضور 300 سوار گروسی و میرزا ابوالبشر گروسی) و حضورشان در صفوف احزاب ملی‎گرای ایرانی، بوده است. در حالی که نتوانسته‎اند یا اینکه نخواسته‎اند در جنبش ملی خویش به‎عنوان یک کردستانی و کرد، نقش بازی کرده و مسئولیت و رسالت خویش را بردوش بکشند، البته نمونه‎های نادری همچون "قدمخیرخان لر" نیز وجود داشته‎اند. حتی در زمینه‎ی ادبیات و خدمت به زبان کردی نیز تا پیش از یک دهه‎ی اخیر، به غیر از مجموعه افرادی که در مجله‎ی "ئاوینه"، چاپ تهران گاهی اوقات نوشته یا سروده‎ای را به لهجه‎ی کلهری می‎نوشتند، اقدامی جدی و فعالیتی آنچنانی به چشم نمی‎خورد و اکثریت کتب و نوشته‎های انتشار یافته در خصوص تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و جامعه‎ی جنوب کردستان به زبان فارسی نگارش شده است.
رژیم همزمان در جنوب کردستان با بهره‎گیری از تمامی متدها، سرکوب سیستماتیک را اعمال و اجازه و فرصت آن را نداده است که امکان ارتباط و گفتگویی دوسویه ایجاد یا اینکه بسترهای مورد نیاز آن فراهم گردد. رژیم با احضار و بازخواست، تهدید و فشار و جلوگیری از انتشار و درز هر نوع خبر و گزارش مرتبط و همسو با مسئله‎ی ملی و شخصیت‎های فعال در این زمینه، تمامی موارد را کنترل، سانسور و مخفی نگه می‎داشت، یا اینکه شخصیت‎های ملی و آوانگارد را به شیوه‎ای مشکوک (مثل: استاد ربیعی، سید خلیل عالی‎نژاد، عباس چمچمالی و ...) از صحنه حذف می‎کرد. اما طی یک دهه‎ی اخیر به‎علت گسترش وسایل ارتباطی و رسانه‎ای، تعامل مابین مردم شهرهای کردنشین، افزایش درصد افراد تحصیلکرده و وجود مجموعه‎ای دانشجوی فعال در دانشگاههای رازی کرماشان و ایلام که چندین انجمن مختلف، کلاسهای آموزش رسم‎الخط و دستور زبان و مهمتر از همه انتشار مجله‎های دانشجویی با درونمای ملی در آن دو دانشگاه، همچنین فعالیت NGOها (سازمان‎ غیر دولتی هاوار، ژیار و ...) در زمینه‎ی بیداری و خودآگاهی ملی، هیبت پوشالی و وحشت انقلابی و خفقان حاکم را شکست. همراستا با این فعالیت‎ها، جمعی از نویسندگان، شاعران و مترجمین جنوب پای به عرصه‎ای نهادند که اهمیت اصلی را به زبان و گفتمان ملی می‎داد. این افراد اگر چه به تعداد اندک بودند، اما با فعالیت مستمر توانستند محتوا و درونمایه‎ای مشخص و هویت‎طلبانه به تلاشها و فعالیت‎هایشان بر اساس بنیادهای توسعه و گسترش فرهنگی ببخشند. البته رژیم با استفاده از تمامی امکانات سعی در عقیم نمودن این حرکت ناهمبسته، اما تأثیرگذار داشت. برای مثال هیچوقت اجازه نداد نشریه‎ای کردی در کرماشان و ایلام به صورت رسمی منتشر گردد، قرار بود هفته‎نامه‎ی "ریژاو" چاپ شود، اما از انتشارش ممانعت به‎عمل آمد، فصلنامه‎ی "اورامان" پس از یک شماره از انتشار بازایستاد، چند هفته‎نامه‎ی دیگر نیز که نیم‎نگاهی به فرهنگ کردی داشتند، با توقیف و دادگاهی مواجه شدند. جمهوری اسلامی طی این چند سال اخیر، پس از عدم موفقیت نقشه‎ها و توطئه‎هایش در این منطقه، مجبور شده است که به شیوه‎ای آشکار، متد خشونت عریان را در پیش بگیرد. در همین راستا، طی دو ماه اخیر، نویسندگانی (مثل: عباس جلیلیان "آکو"، نویسنده فرهنگ وزین "باشوور"، رنگامه، زرینه و سیمینه، 2 ـ حسن سرداری که بیش از یکسال است در بازداشت مانده و طی این مدت، خواستار وثیقه‎ی 200 میلیون تومانی از وی شده‎اند، 3 ـ مهدی حمیدی) روزنامه‎نگارانی (مثل: 1 ـ امید ولی‎زاده، مدیر وبلاگ‎ جوانرودنیوز، 3 ـ حمیدرضا صمدی، نماینده‎ی روزنامه "ندای جامعه") دستگیر یا ضرب‎وشتم شده‎اند. صدور حکم زندان طویل‎المدت برای دو دکتر شناخته شده‎ی بین‎المللی در زمینه‎ی درمان بیماری ایدز، دکتر آرش و کامیار علایی، بازداشت دانشجویانی (مثل: شهاب سلیمانی، مهرداد حسینی، رحیم محمدی، محمد صادقی، نورالله عیدی، عبدالله احمدی، یاسر بهادوری و ...)، صدور حکم مرگ فعالین سیاسی (احسان فتاحی)، دستگیری علمای دینی (مثل: سیف‎الله حسینی، حسین حسینی، بهزاد عزیزی)، قتل جوانان (جوان 13 ساله علی‎اشرف مرادی)، توقیف نشریات دانشجویی (تا‎ق‎وسان و ...)، بخش کوچک از سرکوب‎های اعمال شده‎ی رژیم در جنوب کردستان است. از سویی دیگر جهت از میان بردن زبان و فرهنگ کردی به صورت رسمی به ادارات ثبت احوال مناطق جنوب دستور داده شده است که از ثبت اسامی کردی برای نوزادان کرد دوری کرده و شناسنامه‎ با اسامی کردی صادر نکنند.
اما در موازات این قبیل اقدامات رژیم و در آستانه‎ی سفر احمدی‎نژاد به کرماشان، در عصر پنجشنبه 26 دیماه، اعتراض عمومی جمعی از مردم کرماشان، این حقیقت را اثبات کرد که سیاست‎های چند بعدی رژیم جهت هم‎آوایی جنوب کردستان با سیاست‎های حاکم در مرکز و پیوند آنان با سلطه‎ی سانترال، پروژه‎ای شکست‎خورده می‎باشد. از جهتی دیگر، اقدامات سیستماتیک و برنامه‎ریزی شده‎ی رژیم برای تقلیل جغرافیایی مسأله‎ی کرد ایران به استان کردستان به مرکزیت سنندج و محدود نمودن و تحدید آن در محدوده‎ای کوچک، کارایی خویش را از دست داده است. بدین علت امروز بیداری ملی و احساس و شعور پاسداری از میهن و مؤلفه‎های ساختاری هویت ملی، درک و شناخت منافع ملی، اندیشه‎ی مسلط در آن اقلیم است و اینگونه بگیر و ببند و خشونت‎ها، حکایتگر و اثبات کننده‎ی این حقیقت است که اقلیم جنوب کردستان ایران، اقلیمی همیشه کردستانی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر