۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

ردپای ایده‎ای ارتجاعی در کتابهای درسی مدارس


بدون تردید در دنیای امروز همگی بر این نظر متفق‎القولند که بهره‎جستن از امروز و ساختن فردایی متفاوت رابطه مستقیمی با سیستم آموزشی کشور دارد. سیستمی که ارزشهای زندگی را به نسلهای دیگر منتقل کرده و آنها را با ارزشهای انسانی آشنا می‎سازد. بنابراین آموزشی سالم و سیستم آموزشی‎ای مدرن می‎تواند مطمئن‎ترین تضمین برای استقرار دموکراسی در آینده و جامعه‎ای مبتنی بر امنیت، صلح و همزیستی مسالمت‎آمیز باشد. در صورت طی روندی غیر از این، آموزش‎وپرورش غیردموکراتیک اجتماع را دست به گریبان مجموعه‎ای تناقض و چالش روانی و سرگردانی اجتماعی خواهد کرد و پیامدهای بسیار ویرانگری در پی خواهد داشت. سیستمی که در عادی‎‎ترین حالت خویش، اراده، اعتماد به نفس و شجاعت را از انسانها مصادره و به جای ارزشهای بنیادی، مجموعه‎ای ضد ارزش را تحت عنوان ارزشهای اجتماعی قالب می‎کند. سیستمی که می‎توان نام سیستم در اختیارگیری و سیستم بی‎اراده‎کردن را بر آن نهاده زیرا در این قبیل متدهای آموزشی بر خلاف روشهای دموکراتیک که مفاهیم در آن نسبی است و بر بنیادهای علمی یعنی آزمایش و تردید شکل گرفته و هدف آن انسان، حق و مسئولیتهایش است، نظام بسته آموزشی تنها در پی تحمیل نگرشی واحد به عنوان حقیقتی مطلق و فراگیر است، سیستمی که به جای درک پرسش‎محور، آگاهی و استقلال در تصمیم‎گیری و حق‎خواهی، تکلیف محور، مشوق تبعیت و قربانی‎شدن است. از منظری اینچنینی ساختار آموزشی در هر کشوری بیانگر استراتژی و گفتمان حاکم بر سیستم سیاسی در آن کشور است، بدین علت می‎بینیم رژیم‎های اقتدارگرا همیشه اهمیت خاصی به انقلاب فرهنگی داده‎اند، انقلابی که هدف اصلی آن تغییر ایدئولوژیک و کنترل تمام و کمال سیستم آموزشی بوده است.
در این بین جمهوری اسلامی پس از اعمال و امتحانی 30 ساله ناچار شده است که به شکست انقلاب فرهنگی و سیاست‎های آموزشی‎اش اقرار نماید و متدهای غیر معمول‎تری را تعقیب نماید. طوری که مصباح یزدی هم به شکست فوق اذعان و خامنه‎ای نیز در این اواخر ضمن انتقاد صریح از پیامدهای زیانبار سیستم آموزشی ایران بخصوص در سطح مراکز آموزش عالی سرچشمه‎ی تمامی معضلات و مشکلات کشور را تدریس و تحصیل علوم انسانی نام برده است، علومی که مبنای اصلی سیستم آموزشی مدرن است. البته خامنه‎ای پیشتر نیز در سال 58 بحث تحول گسترده در سیستم آموزشی ایران را مطرح ساخته بود، بدین علت حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش‎وپرورش "علت جداسازی کتب درسی دختران و پسران را درخواست رهبر جمهوری اسلامی برای ایجاد تحول بنیادین در آموزش‎وپرورش ذکر کرده است". طرحی که قرار است درچارچوبش کتابهای درسی مردانه و زنانه شود و اینهم بخشی از به اصطلاح سندی ملی برای "تحول بنیادین در آموزش‎وپرورش" است. البته همچنانکه اشاره کردیم این روند تجدید سیاستی پیشتر شکست‎خورده است. وزیر سابق آموزش‎وپرورش گفته بود: "ردپای شیطان را در کتابهای درسی پیدا کرده است و قصد دارد با تغییر نظام آموزش‎وپرورش در ایران مدارس، نماز جمعه، مساجد و خانه‎ها را با یکدیگر مرتبط کند". بیش از اعلام این تبعیض جنسیتی آشکار در سیستم آموزشی مجموعه اقداماتی تهدیدآمیز نسبت به وجود آموزشی سالم همچون: طرح واگذاری 4200 مدرسه به حوزه‎های علمیه، اعزام 33 هزار مبلغ مذهبی به مدارس سراسر ایران، ایجاد مرکز تربیت دانش‎آموزان نخبه برای ورود به حوزه‎های علمیه، طرح مستقرکردن روحانی تمام وقت، هادیان سیاسی، بسیج نونهالان، بازنگری غیر معمول در کتابهای تاریخی و ... وارد فاز اجرایی شده است.
طی چند سال اخیر یکی از دغدغه‎ها و مسائل استراتژیک رژیم چگونه کنترل‎کردن و چگونه جهت‎دهی سیستم آموزشی بوده است، آنچه که به عنوان پروژه‎ی "اسلامی‎کردن متون درسی" از آن نام برده می‎شود، حتی در این راستا "برنامه درس ملی" در هفت فاز و طی چند سال گذشته با تکیه بر اصل رعایت مبانی اسلامی تعلیم و تربیت، دیدگاههای خمینی، خامنه‎ای، صاحب‎نظران حوزه و .... در مسیر اجرایی قرار گرفته است.
در موازات طرح اسلامی‎کردن متون درسی، طرح به حاشیه‎راندن زنان از حوزه‎ی عمومی و سیستم آموزشی نیز با در دستور کار قرارگرفتن طرحهایی مثل: سهمیه‎بندی جنسیتی، بومی‎گزینی، تفکیک جنسیتی و ...، و اکنون نیز تفکیک کنب درسی بعد از سن 9 سالگی به تمامی آشکار شده است. بدون تردید یکی از شاخصه‎های مهم ترقی، گشایش اجتماعی و مدرنیسم در یک جامعه، نسبت مشارکت و حضور زنان در حوزه‎ی عمومی و نقش آنان در شکل‎دهی حوزه‎های مختلف است، مسئله‎ای که از اساس با فلسفه و جهان‎بینی جمهوری اسلامی که بر محوریت سنت و تفکر مردسالاری شکل گرفته است ناهمخوان بوده و قابل اجماع نیست. زیرا سیستم آموزشی مکانیسم تربیتی برای تقبل مسئولیت و مدیریت جامعه در سطح کلان و تأثیرگذار است، در صورتی که در سیستم آموزشی ایران از سویی روانشناسی ضد زن بر کتابهای درسی حاکم است و از سوی دیگر زن خوب به‎عنوان "مادر خوب" و "خانه‎دار خوب" ترسیم شده است. برای مثال در کتاب تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان نقش زن خانه‎داری، همسرداری، رسیدگی به تکالیف مدرسه بچه‎ها و امور خانه تعیین شده است. حتی در سطح دانشگاه نیز رشته "مدیریت خانه‎داری" را جای داده‎اند، سیاستی آموزشی که به دنبال حفظ و بقای جامعه‎ی سنتی و ممانعت از ارگانیزاسیون مدنی از طریق مهار و منزوی‎ساختن زنان است. علیرضا علی‎احمدی، وزیر سابق آموزش‎وپرورش می‎گوید: "کل سیستم آموزشی باید بر اساس تفاوت میان دختران و پسران بنا شود"، پروسه‎ای که فرهنگ همیاری، مشارکت و برابری را از بین برده و شکاف اجتماعی ـ فرهنگی عمیقی را ایجاد می‎نماید. در حالی که در همه‎ی دنیا جهت‎دهی سیستم آموزشی به ستمی می‎باشد که تفاوت میان دختران و پسران کمرنگ و به تمامی رخت بر بندد.
همچنانکه در جریان حوادث اخیر ایران برجسته گردید، زنان نیرویی بسیار پویا برای مقابله با رژیم و استمرار نارضایتی‎ها هستند. همزمان نیز نقش زنان در ترکیب جامعه‎ی مدنی به‎عنوان افرادی برابری‎خواه و حق‎طلب تهدیدی بالفعل نسبت به ارگانیسم ایدئولوژیک و تبعیض‎محور حاکم بوده و آن را روبه‎روی فروپاشی و از هم‎گسیختگی می‎نماید. بنابراین شاهد آنیم که در چنین شرایطی بازهم سیستم باز‎تولید تفکیک جنسیتی در مسیر آموزش پررنگ‎تر و فی‎النفسه در میان ساختار جمعیتی فاصله‎گذاری و دیوار جدایی و جدایی ذهنیتی بنا می‎کند. از جهتی دیگر، پیاده‎نمودن سیاستی اینچنینی اگر چه در نهایت به شکست خواهد انجامید، اما از یاد نبریم که هزینه‎ای بسیار هنگفت و سرسام‎آور را بر اجتماع تحمیل نموده و خدمت به ریشه‎دوانیدن و ماندگاری فرهنگ ارتجاعی می‎کند. طرحی که اگر به‎طور جدی به مقابله با آن نپرداخت و افشاگری متناسب و توضیحات ضروری در ارتباط با آن منتشر نگردد، در آینده چاره‎یابی آن بسیار دشوار و هزینه‎بردار خواهد بود. سیستمی که علوم انسانی و اومانیسم را میراث شیطانی و تبعیض، تفکیک، خشونت و برداشت جزم‎اندیشانه از آیین و تابو‎سازی را میراث الهی معرفی می‎کند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر