۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

استاد ربیعی؛ مشعلی همیشه فروزان

تفاوت، استقلال فردی، تصمیم‎‎گیری، تکثر و چند صدایی و ...، مفاهیم و تعاریفی هستند که قدرت توتالیتر به هیچ وجه نمی‎تواند، وجود آنها را بپذیرد. حقیقتی که در محدوده‎ی دایره‎ی قدرت انحصاری خویش، مسئله‎ی حذف و تصفیه‎ی اندیشه‎های مخالف و متفاوت را به عنوان بخشی از ساختارش نهادینه ساخته و آن را همچون عامل و تضمینی جهت حفظ بقایش به کار می‎گیرد. بدین صورت تاریخ قربانی کردن و قربانی شدن شکل گرفته و تاریخ سرخ و خونین که ظلمت و خفقان برآیند آن است، پدید می‎آید.
ملا محمد ربیعی، یکی از بزرگترین قربانیان دگراندیشی در سیستم تک قرائتی (مونیسم) جمهوری اسلامی بوده است. استاد برای ملتش شخصیی ملی، صاحب نقش و تأثیرگذار بود، همزمان نیز برای هژمونی اقتدارگرای حاکم به عنوان یک تهدید بالفعل به شمار می‎رفت. او حاضر نبود بنابر خواست سلطان و مردان بیتش حرکت و در راه منافع و مصالح آنان، حقیقت را واژگونه و تفکر خویش را در خدمت دربار حاکم بگذارد. بدین علت استاد ربیعی قربانی ترور و تروریسم گشت.
کرمانشاه چه به عنوان منطقه‎ای استراتژیک و چه به عنوان بزرگترین شهر کردستان، برای رژیم‎های مرکزی ایران به درازای تاریخش، بخصوص دوران سلطه‎ی جمهوری اسلامی اهمیت شایان توجهی را داشته و دارد. رژیم همچون سیاست همیشگی خویش بر آن بوده است که در کرمانشاه نیز با ایجاد تفرقه مذهبی و ترویج عدم مدارای دینی در میان کردهای تشیع و تسنن و یارسان، یعنی کنترل کردن آنها از سوی یکدیگر، جای پایی برای خود دست‎وپا کند. در برابر این قبیل اقدامات رژیم نیز، شخصیت‎های ملی و مذهبی مستقل منطقه تلاش کرده‎اند با روشنگری و آگاهی‎بخشی مداوم به مردم و ترویج مفهومی اومانی و بازتر از همزیستی و ایجاد سازگاری اعتقادات و افکار مختلف در کنار هم، همچنین شکل‎‎دهی به احساس و درکی مشترک بر مبنای تفکر ملی و وطن‎دوستی به مقابله با رژیم بپردازند. بدون تردید و اغماض یکی از برجسته‎ترین افراد مؤثر در ایجاد و پیشبرد این روند در جنوب شرقی کردستان ایران و بخصوص کرمانشاه، استاد ربیعی بوده است.
استاد از سویی به عنوان امام و رهبر دینی اهل سنت، نقش بسیار مهمی در دوستی، اتحاد و همبستگی تسنن، تشیع و یارسان داشته است، همراستا با آن نیز با برداشت صحیح خویش از دین باعث پیشگیری از گسترش بنیادگرایی مذهبی در منطقه شده بود که توسعه آن می‎توانست جدای از خدمت به اهداف رژیم، بهانه‎های لازم را جهت اختناق بیشتر فراهم سازد. از سوی دیگر، استاد به علت شناخت و ارتباطش با جنبش ملی کرد و آگاهی وسیعش نسبت به تاریخ، ادبیات و فرهنگ ملتش، در موازات خدمت به دین، زبان و فرهنگ ملتش را نیز ترویج می‎داد. زیرا این کار را نقطه اتصال و عامل هم‎آوایی کردها با وجود تمامی تفاوتهای مذهبی و لهجه‎ایشان می‎دانست. بدین دلیل، استاد همزمان با آموزش دروس دینی در مساجد، فراگیری زبان و تاریخ کرد را نیز وظیفه و ضرورتی انسانی و دینی قلمداد کرده و بر روی حفظ، یادگیری و آموزش آن توصیه و تأکید می‎نمود. جمهوری اسلامی با ترور استاد (12/9/75) قصد داشت هم استاد را از میان بردارد و هم از این طریق اتحاد ملی کردها در کرمانشاه را دچار از هم پاشیدگی نماید. اما هوشیاری عمومی، موضع مشترک و حمایت مردم از استاد ربیعی این حقیقت را آشکار ساخت مشعلی که استاد آن را افروخته است، روشنایی می‎باشد که ظلمت هرگز بر آن چیره نخواهد شد....

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر