۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

رژیم اسلامی؛

توسعه‌ی فرهنگی یا تلاش جهت ژنوساید سفید



 (21مه)، روز جهانی توسعه‌ی فرهنگی می‌باشد. سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو)، به دنبال تشکیل کنفرانس جهانی فرهنگ و توسعه در مکزیکوسیتی در سال 1982، دهه‌ی پایانی سده‌ی 20 میلادی (1988 تا 1997) را به عنوان "دهه‌ جهانی توسعه فرهنگی" و 21 ماه مه را روز جهانی توسعه‌ی فرهنگی اعلام نمود. طبق تعریف این کنفرانس، فرهنگ "مجموع کامل مشخصه‌های ممیزه روحی، مادی، فکری و عاطفی است که یک جامعه یا گروه اجتماعی را مشخص می‌کند. نه تنها شامل هنرها بلکه شامل اشکال زندگی، حقوق اساسی انسانی، نظام‌های ارزش، سنتها و اعتقادها نیز می‌شود".
ما کردها در حالی این روز جهانی را پشت سر می‌گذاریم که در سه بخش دیگر کردستان، بخصوص کردستان ایران، تهدید و تحدید آزادی‌های فردی و گروهی از یکسو و گسترش خشونت و ایجاد تنش و بی‌ثباتی در جامعه از سوی دیگر، توسعه‌ی فرهنگ کردی را به تمامی عقب انداخته و ضربه‌ای کشنده را بر بنیان‌های استقلال ملی، که همان فرهنگ ملی می‌باشد و هویتی متفاوت‌تر از "دیگری" را برایت مشخص می‌کند، وارد آورده است. زیرا بدون توسعه فرهنگی، حرکت و پیشرفت یک جامعه و ملت در بلندمدت، تضمین نخواهد شد و از هم پاشیدگی همبستگی ملی را به دنبال خواهد داشت و تنها فرهنگ مشترک است که وابستگی و انسجام و استحکام ملی را ایجاد می‌نماید. همچنانکه "ریموند شاسله" می‌گوید: "تاکید بر هویت فرهنگی (ملی)، شرط لازم حاکمیت و استقلال و شکوفایی توانایی‌های فردی و توسعه هماهنگ جوامع است. اقدامی است رهایی‌بخش، اسلحه‌ایست برای مبارزه در جهت نیل به استقلال واقعی".
همچنانکه فرهنگ عنصر ضروری اجتماع است و در ارتباطی کلی با توسعه، نیروی داخلی جامعه محسوب می‌شود، احتیاج به برخی عوامل و زمینه‌های خاص خویش دارد که عبارتند از: Aـ گسترش سواد و ایجاد آموزش همگانی، Bـ اشاعه روح علمی در جامعه، Cـ تحقیقات و پژوهش، Dـ گسترش نظام‌های اطلاعاتی و ارتباطی، Eـ تحول در ارزشها، Fـ افزایش مشارکت. اما تاریخ دولت‌های حاکم بر کردستان، قانون اساسی و سیاست‌های آموزشی‌اشان، نه به شیوه‌ای نهانی و سرپوشیده، بلکه به آشکار، توسعه‌ی فرهنگ خویش را وابسته به آسیمیلاسیون و تصفیه فرهنگ‌های متفاوت در چهارچوب سرزمین‌های ساختگی‌اشان دانسته و با بهره‌گیری از تمامی امکانات و ابزارهای مدرن، سعی در جایگزین کردن ضدارزش‌ها به جای ارزش ملت‌های هم میهن و سلطه‌ی فرهنگ حاکم دارند. سیاست همسانسازی فرهنگ و هویت ساکنان ایران تحت لوای شعار "کشور پاک، زبان پاک، ملت پاک" در عصر پادشاهی رضاخان پهلوی، به بخش مهمی از پروسه‌ی ایجاد دولت ـ ملت آن رژیم تبدیل گشت. سیاستی که در نخستین گام، تحقیر ملت‌های دیگر ایران، ممنوعیت زبان و تبعیض فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در پی داشت و ستم ملی در قالبی قانونی و فراگیر اعمال گردید. در این بین به علت آنکه بیش از 60% جمعیت ایران را ملت‌های تحت سلطه تشکیل می‌دهند، مهمترین حوزه‌ای که آسیمیلاسیون و ستم ملی در آن پراکتیزه گردید، عرصه‌ی فرهنگی بود. پس از انقلاب ملت‌های ایران و به یغما رفتن دستاوردها و انحصار آن از سوی رژیم آخوندی، ملت‌های ایران دچار مشکلات و تهدیدات بیشتری گشتند. رژیم از سویی حامی و گسترش دهنده‌ی زبان فارسی و فرهنگ ملتی خاص از جامعه‌ی ایران، همچون فرهنگ مشترک ایرانیان بود، از سوی دیگر صاحب ایدئولوژیی متفاوت و مغایر با آن فرهنگ بود که ادعای پاسداریش را می‌کرد. یعنی از طرفی برای سرکوب ملتها، تجزیه مرزهای ایران را مطرح می‌نمود و از طرف دیگر، بحث از مقوله‌ی امت به جای ملت و مبلغ امپراطوری اسلامی و صدور فرهنگ انقلابی به خارج از مرزها بود. از جهتی دیگر، یکی از عوامل اصلی توسعه‌ی فرهنگی، آموزش می‌باشد، انسان‌ها بر اثر آموزش متحول می‌شوند و از نظر روانی، شخصیتی و اجتماعی تکامل ‌یافته و توانایی وسیع برای دستیابی به ارزشهای فرهنگی‌اشان پیدا می‌کنند، این توانایی فکری و نیروی خلاقیت است که توسعه را به وجود می‌آورد، بنابراین دو اصل "علم باوری" و "انسان محوری" از بنیان‌های اساسی توسعه هستند، که هر دوی آنها نیز با بنیان‌های فکری و طرز نگرش و ایده‌های حکمرانان اسلامی، ناهمخوان و متضادند. در حالی که می‌باید برای سرعت‌بخشیدن به فرآیند توسعه فرهنگی به فرهنگ در نظام آموزش و پرورش و در سالهای پیش از دبستان (مهد کودک ـ آمادگی) و سالهای نخستین تحصیل اهمیت خاص داده شود، اما با ایدئولوژیک‌شدن سیستم و دروس آموزشی و در حاشیه قرار گرفتن اومانیته، قانون و حقوق، نه تنها توسعه‌ی فرهنگی امکان‌پذیر نیست، بلکه بزرگترین تهدید علیه فرهنگ ملیت‌های ایران و حتی فارس‌های ایرانی نیز، سیستم کنونی رژیم است که سبک آشکار به انحراف و ابتذال‌کشیدن فرهنگی می‌باشد. همچنین مهمترین وزارت رژیم که مسئولیت حفظ و توسعه‌ی فرهنگی کشور را بر عهده دارد، یعنی هدایت و بردن فرهنگ ایرانی و ملت‌های تحت سلطه‌ی ایران به ستمی متفاوت‌تر، که آن نیز ارشاد و ذوب آن در فرهنگ اسلامی و در قالب قرائتی خاص و دوگم از آن آیین است. به غیر از اینها، وزارت فرهنگ در مدت 30 سال گذشته، به جای توسعه‌ی فرهنگی، بیشتر نقش سانسورچی فرهنگی را بازی کرده است که نتایج آن فرار مغزها، تصفیه و طرد و خانه‌نشین‌کردن متفکران و نظریه‌پردازان نخبه بوده است، که عقب‌ماندگی همه‌جانبه را در پی داشته است. کردها از جمله‌ی آن ملت‌های تشکیل‌دهنده‌ی ایران بوده‌اند که با بیشترین تهدید آسیمیلاسیون فرهنگی روبه‌رو گشته‌اند.
رژیم در اوایل دهه‌ی 60، جدای از تحمیل انواع و اقسام موانع و فشارها بر سر راه زبان و فرهنگ کردی، سعی نموده که اگر این زبان و فرهنگ هنوز نیز رمقی داشته باشد، آن را به خدمت ایدئولوژی دوگم خویش درآورد. بر این اساس از طریق یکی دیگر از مراکز استراتژیک خویش جهت مقابله با فرهنگ ملتهای تحت سلطه به نام "سازمان تبلیغات اسلامی" دست به انتشار کتب کردی با درونمایه‌ی دینی و تحریف شده زد، همچنین با انتشار مجلات "آمانج"، "اصحاب انقلاب" و "تبیان" بر آن بود که جدای از سیاست‌کردن با زبان و ادبیات کردی، فرهنگ قرون وسطایی و خشونت‌آمیز خویش را نیز گسترش دهد، حتی می‌توان تشکیل گروه‌های مزدور را تحت عنوان "پیشمرگان مسلمان" در این راستا برآورد کرد. شایان ذکر است با وجود فشارهای موجود بر زبان کردی، در این سالها سازمان تبلیغات اسلامی، سایتی اینترنتی را با زبان کردی و سرمایه‌ی اولیه‌ی 150 میلیون ریالی نیز راه‌اندازی کرده است. از دیگر سیاست‌های ضدفرهنگی رژیم در کردستان، تأسیس "مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور" در اوایل دهه‌ی 60 بود، این مرکز در شرایطی گشایش یافت که رژیم به غیر از تعطیلی دانشگاه‌ها به بهانه‌ی به اصطلاح انقلاب فرهنگی، هزاران نفر از معلمان مدارس کردستان را نیز به اتهام عدم اعتقاد به ماوراء‌الطبیعه از مشاغلشان برکنار نمود. "مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور" که شخص اول آن نماینده‌ی مخصوص رهبر و تحت رهنمون‌های مستقیم او می‌باشد، در طی 30 سال گذشته همراه با سپاه پاسداران و اطلاعات، مثلث جنایت و خیانت در کردستان بوده‌اند. این مرکز که با توجه به اظهارات مسئولانش، در اوایل دهه‌ی 60، حدود 60 میلیون تومان اعتبار اولیه‌ی شروع به کارش بوده، اعتبارات و امکانات وسیع و گسترده‌ای را در اختیار دارد. همچنین رئیس اصلی 30 ساله‌ی آن "آخوند موسوی" همیشه در نهایت نامردمی مشوق و محرک سرکوب‌های همه‌جانبه و مسدودکردن کوچکترین روزنه‌ی امید بوده است. او همیشه و با فریاد منتقد آن بوده که رژیم در کردستان، تساهل و تسامح به خرج داده و لازم است فعالانه‌تر مقابله و موضعگیری نماید. این مرکز جهت مقابله و روبه‌روشدن با فرهنگ کردی، در سال 86 به غیر از گشایش دبیرستان "معارف" در شهر سنندج، در اسفندماه 86 نیز "حوزه علیمه خواهران خدیجه" را در سنندج افتتاح کرد، که در حال حاضر حدود 500 نفر را تحت پوشش قرار داده است. این اقدامات رژیم در حالی صورت می‌گیرد که مراکز دانشگاهی، مدارس و مراکز فرهنگی کردستان از کمترین وسایل و امکانات ضروری تحصیل محرومند و حتی در تمامی مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان کردستان ایران، آزمایشگاهی با حداقل امکانات آزمایشگاهی استاندارد وجود ندارد. از سوی دیگر "سازمان صدا و سیما" که در قانون اساسی به عنوان "رسانه‌ای ملی" آمده و از طریق اخذ عوارض و مالیات عمومی اداره گشته و فرد فرد ایرانیان ماهانه حق آبونمان آن را پرداخت می‌نمایند، باعث بزرگترین تهدید و خطر نسبت به فرهنگ کردی شده است. رژیم با راه‌اندازی شبکه‌های: "کرد"، "زاگرس"، "مهاباد" و... در مناطق کردنشین، به دنبال از هم پاشیدگی فرهنگ و ضربه‌زدن به زبان ملی کرد است. این شبکه‌ها با نشان دادن سیمایی غیر‌متمدنانه، آشفته و عقب‌مانده از فرهنگ و زبان کردی، نام‌بردن از فرهنگ ملی کرد تحت عنوان خرده فرهنگ‌های قومی و محلی، سعی در تحقیر و عدم انسجام بنیان‌های ملی کرد دارد.
همچنین در طول سه دهه‌ی گذشته از طریق مهمترین مرکز توسعه فرهنگی "صداوسیما" به طور مداوم کردها در قالب یاغی، گردنه‌گیر، انسان سربر و مزدور دشمنان مردم و خاک ایران نمایانده شده‌اند و حتی سینمای ایران نیز، پر از این مثالهاست، جدای از اینها در آن رسانه کردها به عنوان: "صهیونیست" (الف. احمدی ـ برنامه‌ی تامهر)، "نفهم" (ما که کرد و ترک نیستیم همدیگر را نفهمیم ـ از زبان یکی از نمایندگان مجلس هفتم) و... نامیده شده‌اند. از جوانب دیگر سیاست رژیم تغییر ترکیب جمعیتی شهرهای کردستان، برای مثال در یک دهه‌ی اخیر با اختصاص وام‌های کلان بانکی و واگذاری پست‌های اداری از سوی رژیم جمعیت کثیری از غیر کردها به شهر سنندج آورده شده‌اند، یا اینکه جمعیت شهرستان بیجار که در اواسط دهه‌ی شصت بیش از 300 هزار نفر بوده، در حال حاضر رقمی کمتر از 200 هزار نفر می‌باشد. همچنین جداکردن روستای "سهرورد"، زادگاه شیخ شهاب‌الدین سهروردی و واگذاری آن به زنجان، تا بتواند هویت کردی شیخ شهاب‌الدین را تغییر دهد. یا در شهر نقده همین چند سال پیش مسجد تازه بنیان کردها را از بن تخریب کردند، بدین بهانه که در صورت احداث حزب دمکرات از آن سوءاستفاده خواهد کرد. یا حمایت رژیم از ساکنین مناطق دیگر برای خرید زمین‌ها و مزارع کردها، برای مثال خرید زمین‌های کشاورزی دشت قروه از سوی بهاری‌های همدان و اجرای چنین طرحی در شهرهای اشنویه، ارومیه و شاهین‌دژ و... . از جهتی دیگر رژیم با تغییر اسامی روستاها و مکان‌های مختلف کردستان، در برابر نامگذاری کودکان به زبان کردی نیز مانع‌تراشی می‌نماید، در شهرهای جنوبی کردستان ایران در مدارس سخن‌گفتن به زبان کردی ممنوع است، دخالت در شادی‌ها و مراسمات مردمی و اقدام جهت جدایی زنان و مردان از یکدیگر گسترش یافته است، مراسمات دانشجویی به زبان کردی ممنوع و تنها موسسه‌ی آموزش زبان کردی "سوما" در سال 86 تعطیل شد، ممانعت از نامگذاری کردی خیابان‌ها و میادین، ممانعت از نصب پیکره‌ی کردی در میادین شهرها، برای مثال: تندیس استاد قانع در مریوان و کشاورز کرد در قروه، لغو کنگره‌های مرتبط با فرهنگ کردی همچون کنگره‌ی مولوی کرد در قروه، کنگره زبان و ادبیات کلهری در کامیاران، یادمان استاد گوران در دهگلان، احداث مدارسی تحت عنوان "رستگاران" که دانش‌آموزان نخبه را جذب می‌نماید و به طرزی خاص آنان را در جهت اهداف خاص پرورش می‌دهد. نبود سینما و کتابخانه‌های عمومی متناسب امروز در اکثریت شهرها، کاهش سرعت اینترنت در مناطق کردنشین، به تاراج‌بردن مستمر آثار باستانی از سوی وابستگان و عوامل رژیم و اهمیت‌ندادن به مرمت مکانهای تاریخی، عدم صدور مجوز برای کامکارها جهت تأسیس آموزشگاه علمی ـ هنر در کردستان، ایجاد اختلاف و تنش‌های مذهبی و اتنیکی در شهرهای کردنشینی که بافت دو‌ملیتی دارند، عدم مجوز به انتشار کتب، روزنامه و مجلات کردی، ایجاد پارازیت بر روی کانال‌های ماهواره‌ای و فلیترنمودن سایت‌های کردی، عدم اجرای اصل 15 قانون اسلامی و تدریس 2 واحد آموزش زبان کردی در دانشگاه، توقیف نشریات کردی، NGOها و انجمن‌های فرهنگی ـ ادبی و مرگ مشکوک فعالین یارسان مانند: سید خلیل عالی‌نژاد، عباس چمچمالی و...، عدم اجازه جهت برگزاری رسمی عید نوروز و روز زبان مادری و مناسبت‌های ملی و جهانی دیگر در کردستان... .
این نمونه‌ها و اشارات تنها بخشی از توطئه‌ها و مانع‌تراشی‌های رژیم جهت آسیمیله‌کردن و ژنوساید فرهنگ و هویت کردهاست. امروز فعالین کرد ‌باید با افشای اقدامات رژیم جدای از آشکار نمودن چهره‌ی کریه و زشت اشغالگری و شوینیسیم در ایران، این اسناد را به عنوان اسناد سرکوبگری همه جانبه‌ی رژیم در مراکز بین‌المللی برملا نمایند. همچنانکه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دسامبر 1992 بیانیه‌ای صادر کرد که در ماده‌ی نخست آن آمده است: "هر کشوری باید در قلمرو خود از وجود اقلیت‌ها و هویت قومی یا نژادی، و نیز از هویت فرهنگی، دینی و زبانی آنها حمایت کند و شرایطی را که ضامن تحکیم این هویت است فراهم نماید."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر