زندانیان سیاسی؛
مقاومت در میان دایرهی مرگ و وحشت
کشور ایران از جمله کشورهایی است که در قرن بیستم تحت تأثیر جریانات و حوادث منطقهای و جهانی تلاش نمود که "ممالک محروسه"ی ایران را به صورت یک واحد یکپارچه درآورده و تمام ملیتهای ساکن در این کشور را طی فرآیند و راهبرد ملتسازی ایرانی به صورت یک ملت، یک دولت و یک زبان واحد درآورد. اما در این بین، کردها به عنوان اصلیترین مانع و عامل عدم موفقیت حتمی این آرمان ملتپرستان و مرکزگرایان ایرانی محسوب
میشوند به گونهای که سبب شده است نوعی همگونی، همفکری و قراردادی نانوشته نسبت به ملت کرد در میان رژیم، روشنفکران و حتی میتوان گفت عامهی مردم ایرانی شگل بگیرد.
از سوی دیگر کردها برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت و همچنین حقوق انسانی خویش با مد نظر قراردادن شرایط زمانی، ممکنترین مکانیسم و متود مقابله را در پیش گرفتهاند. برای مثال، هنگامی که نظام پادشاهی بر ایران حاکم است، کردها جمهوری دمکراتیک را اعلام میکنند، زمانی که رژیم با هژمونی و سلطهی رعب و وحشت ساواک تمامی صداها را خفه کرده بود، انقلابیون کرد با قیام 47ـ46، اقتدار خفقان را میشکنند، وقتی که پس از فروپاشی نظام شاهی اکثریت مردم ایران نمیدانند که چه میخواهند، مردم کرد با تحریم به اصطلاح رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ضمن "نه" گفتن به رژیم، خواستار دمکراسی برای ایران شدند، بیش از یک دهه مقاومت مسلحانه نمودند و همزمان با کودتای آرام سپاه پاسداران در تابستان 84 و جنگ میان جناحهای خودی رژیم، مردم کردستان به صورت همگانی و با مستمسک قراردادن نقض حقوق بشر به خیابانها آمده و حدود یکماه، شهر به شهر و سلسلهوار به ابراز نارضایتی پرداختند. از آن زمان نیز با اعتصاب عمومی و تعطیلی بازار و مغازهها در سالگرد ترور رهبرشان دکتر قاسملو، به مقابله با استبداد و استثمار میپردازند. مجموعهی این کنشها حاکی از آن است که آگاهی سیاسی، رشد فرهنگی، درک و آشنایی و شناخت پرنسیپهای اومانیته، بهخصوص بیاننامهی جهانی حقوق بشر در کردستان به نسبت سایر نقاط ایران در سطح بسیار بالاتری قرار دارد بهطوری که توانستهاند متودهای مدرن سازماندهی و نهادینهسازی، فعالیت جمعی و غیردولتی را تجربه نمایند. حرکتی که تأثیرات فراگیر و همهجانبهی آن باعث وحشت و احساس خطر برای توتالیتاریسم حاکم و موضعگیری خشن و اعمال خشونت عریان به نسبت صاحبان اندیشه و قلم، برابریطلبان و مدافعان محیط زیست در کردستان شده است. اکنون نیز شاهد آن هستیم که در هر یک از این زمینهها، چند چهرهی شناخته شده بازداشت و روانهی زندانها شدهاند و پس از در تنگنا قراردادن و تعذیب و شکنجههای بیش از حد تصور، گرفتن اعترافات اجباری و محاکمات چند دقیقهای، احکام مرگ و زندانهای بلندمدت برایشان صادر شده است. اما در حقیقت هدف جمهوری اسلامی از برجستهکردن و نشاندادن سیما و ظاهری اینچنین متوحشانه، نهتنها مجازات جمعی از فعالان مدنی، بلکه عقیمساختن جریان روبه رشد و توسعه یافتهی مبارزهی مسالمتآمیز و مقاومت انقلابی طبقات و اقشار مختلف مردم کردستان است. فعالین مدنی محکوم شده در زندانهای کردستان و ایران بهعنوان مجموعه افراد صاحب اندیشه و آزادیخواه اجتماع با خوانشی درست از ابعاد و زوایای مختلف مبارزه، فضای حاکم و موانع و مشکلات سر راه حمایت و پشتیبانی از آنان از سوی ملتشان، به این نتیجه رسیدهاند که ضروریست فازی دیگر از مبارزه و مقابلهی همیشه مشروع مردم کردستان را آغاز و عملی نمایند. بدین علت همزمان با بیستمین سالروز کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی ایرانی و کرد در تابستان سال 67، با انتشار بیانیهای مشترک، ضمن انتقاد از سیستم ضدبشری حاکم، خواستههای خویش را بر اساس اصول مورد توافق و مشترک جهانی، قانونی و انسانی در 6 بند به اطلاع افکار عمومی رسانیدند. این حرکت که در مورخه 4/6/87 آغاز شده است، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کرد در زندانهای: سنندج، ارومیه، مهاباد، سقز، تهران، رجائیشهر کرج و ماکو را دربرمیگیرد که حدود 100 فعال کرد زندانی بیش از 40 روز است جهت احقاق ابتداییترین حقوق خویش و فریاد صداهای در گلو خفتهی ملتشان با به خطرانداختن جان خویش، سیستمهای موجود و تلاشهای حکومت مرکزی و آپارتاید آخوندی ایران را افشا و رسوا مینمایند.
زندانیان کرد با این کنش بهغیر از مقاومت و استقامت در برابر استثمارگر، رعب و وحشت و کابوس زندان و تعذیب را بیاثر ساخته و اثبات نمودند در صورت اعتماد، انسجام و اتحادی هرچند کوچک، هیچ دیوار و هیچ زندانی نمیتواند صداهای مشروع و حقطلبانه را بپوشاند. به مفهومی دیگر، فعالین در بند کرد اینبار زندانها را اساس و بنیان همصدایی و پیوستگی ساختند، اقدامی که اگر بتواند به اندازهی لازم و در حد خویش شناسانده شود و درکی عمومی به نسبت آن ایجاد گردد، بدونشک نقطه عطفی در مبارزهی داخلی جنبشهای مردمی و سیاسی کرد است. زیرا ما به عنوان کرد به دلایل متعدد نتوانستهایم تاکنون نوعی از قیام و مقابله گروهی را در داخل زندانهای اشغالگران سازماندهی نماییم، اما این اقدام که زندانیان به شخصه پس از تجربهای نزدیک به سه سال بر روی آن به اجماع رسیده و به وجود آورندهاش بودهاند، میتواند گشودن فضایی نوین و متفاوت به نسبت مبارزهی کرد باشد و بلعکس گذشته، زندان پایان راه یا زمان سکوت و بیخبری و گسست از مبارزه نباشد، بلکه اساس و آغاز مبارزه در وضعیتی متفاوتتر و مؤثرتر باشد.
اعتصاب غذا که هماکنون جمعی چشمگیر از فعالین مدنی کرد بیش از 40 روز است به آن دست زدهاند، نمونهی آغازین آن، سال 86 از سوی عدنان حسنپور و هیوا بوتیمار بود که بعدها نیز سایر فعالین کرد همچون تاکتیکی انقلابی جهت ابراز اعتراض نسبت به وضعیت و شرایط نگهداریشان و تحقق برخی از خواستههایشان در پیش گرفتند، اما اینبار حرکت اخیر گونهای از عمومیت و همبستگی کردستانی را در برگرفته است، در کردستان ایران، زندانیان از طیفها و جریانات و افکار و مذاهب مختلف در آن شرکت جستهاند، در کردستان عراق راهپیمایی و کمپین حمایت از آنان برپا شده است، و در خارج از کشور اکثر احزاب کردستان ایران در تلاشند که از طرق مختلف پیام اعتصابیون را به افکار عمومی، دولتهای دمکرات و مراکز حقوق بشری برسانند. در داخل کشور نیز نوعی از هماهنگی و ارتباطی ارگانیک در بین خانوادههای زندانیان شکل گرفته است که سعی میکنند به عنوان قضیهای مشترک به سرنوشت فرزندانشان نگریسته و با خارج ساختن موضوع از حالت انفرادی و خانوادگی، رنگ و سیمایی ملی بدان ببخشند.
اما در این میان سه نکتهی قابل تأسف آن است که احزاب کردستانی نتوانستند طی پلاتفورمی مشترک اقداماتشان را در سطح جهانی هماهنگ سازند، از طرف دیگر چند سال پیش دبیرکل سازمان ملل متحد و رئیس جمهور آمریکا به علت اعتصاب غذای اکبر گنجی انتقادهای تند و صریحی را متوجه ایران نمودند، اما اکنون با وجود گذشت بیش از چهل روز حمایتی آنگونه از زندانیان سیاسی ـ مدنی کرد صورت نگرفته است. همچنین دردناکترین مسئله در این باب، سکوت و بیاعتنایی افکار عمومی ایران بهخصوص روشنفکران، فعالین سیاسی ـ مدنی و بخشی کثیر از اپوزیسیون ایرانی نسبت به این وضعیت خطرناک است که جان فعالین کرد را همچون گرانبهاترین سرمایههای انسانی ملت کرد تهدید میکند و آنان سکوتی معنادار را در پیش گرفتهاند، عدم واکنشی که غیرمستقیم شائبهی پسند اقدامات رژیم را در ذهن آدمی تداعی مینماید، همانگونه که "گاندی" میگوید: "شرکت نکردن در مبارزه علیه بیعدالتی و قوانین ناعادلانه، خود نوعی عمل خشونتآمیز است".
در حال حاضر اگر چه رژیم به خواستههای اعتصابکنندگان وقعی ننهاده است بلکه فشارها و اذیت و آزارها را جانفرساتر و وسیعتر کرده است، حتی ایجاد مزاحمت و تهدید و ترور خانوادههای بازداشتشدگان را نیز به عنوان بخشی از پروسهی سرکوب خویش عملی نموده است. اما با تمامی این احوال این مقاومت انقلابی، نیرو و جان تازهای به جنبش داخل کشور بخشید و در کوتاهمدت همصفوفی و همبستگی مردمی را بیش از پیش میسور ساخت و در درازمدت نیز تأثیرات ارزشمند و مثبت آن به وضوح نمایان خواهد شد. بدین علت در شرایط کنونی ضروریست که خانوادههای زندانیان، سازمانهای مدافع حقوق بشر، گروهها و احزاب کردستانی تلاش نمایند که اعتصابکنندگان بهطور موقت دست از اعتصاب بردارند. زیرا جان آنها سرمایهی ملی ملتی تحت ستم و کولونیال است که جان هرکدام از آنان تضمینی جهت استمرار مقاومت، بنیان پیروزی و متضمن آزادی و تأمین حقوق انسانی ملت ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر