۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

توحش و تجاوز تحت لوای دین و امت

جمهوری اسلامی رژیمی است که از بدو روی‎کار آمدن ادعای پاسداری و صیانت از هنجارها و ارزشهای اخلاقی و آیینی را داشته است. اما رفتار و عملکرد این رژیم باعث شده است که به عنوان یکی از غیراخلاقی‎ترین رژیم‎های استبدادی معاصر محسوب گردد. پدیده‎ای که سبب گردیده است برآیند و سیستم منتج از انقلاب 57 "سکسی‎ترین انقلاب دنیا" نامیده شود. زیرا در این سیستم، مسائل اخلاقی، شخصی و خانوادگی از چارچوب خاص خویش خارج گشت و به عنوان ابزار و اهرم سرکوب و کارت فشار جهت برخوردها و تصفیه حساب‎های سیاسی مورد بهره‎برداری سوء قرار گرفت.
همه‎ی دیکتاتورها از مجموعه‎ای مفاهیم، عناوین و حتی گفتمان برای سرکوب و منزوی‎کردن مخالفانشان سود می‎جویند. اما جمهوری اسلامی ضمن بهره‎گیری از تمامی روشهای مقابله و تعذیب با مدنظر قرار دادن حساسیت خاص فرد و جامعه‎ای ایرانی به نرم‎ها و ارزشهای اخلاقی، همیشه برچسب‎‎هایی کذب و تهمت‎های ناروایی را به مخالفانشان وارد ساخته‎اند یا اینکه در صورت جوان بودن، نسبت به آنان به طرزی غیراخلاقی رفتار نموده و آنها را مورد تحقیر قرار داده‎اند. مسئله‎ای که نمونه‎ی آن در سیستم‎های توتالیتاریست دیگر، نادر است. به بیانی دیگر تلاش شده است تا مخالفان سیاسی-عقیدتی رژیم یا به عنوان بی‎اخلاق شناخته شوند یا اینکه با تجاوز به آنها اراده و غرور انقلابی‎اشان را درهم بشکنن. سیاق و متدی که پیشینه‎ی آن به زمان اقتدار شخص خمینی بر می‎گردد و محدود به سالهای اخیر نیست و نمی‎توان به عنوان رفتاری از آن یاد کرد که به دور از چشم مقامات بلندپایه‎ی رژیم صورت پذیرفته است زیرا حقایق حاکی از آن است که این متد، روایتگر درون و تفکری است که نه بر اساس میل جنسی، بلکه برآمده از اعتقادی درونی شده و دشمن ستیزانه است، به عبارتی دیگر این اعمال به شیوه‎ای سیستماتیک و به عنوان راهکار و مکانیسمی معمول و مشروع از منظر دینی و با مجوز رسمی انجام گرفته است. برای مثال در سالهای نخست دهه‎ی شصت، برچسب مشکلات اخلاقی به مخالفان سیاسی-عقیدتی رژیم همچون: نزیه-از رهبران جبهه ملی، امیرانتظام، منوچهر مسعودی ـ مشاور حقوقی بنی‎صدر، آیتالله نجف‎آبادی- استاد حوزه علمیه قم، حجه‎السلام صائمی، عبدالمجید معادی‎خواه، صالحی نجف‎آبادی، ابوالفضل قاسمی از رهبران جبهه ملی و ... زده شد،سپس در اوایل دهه‎ی 70، سعیدی سیرجانی، دکتر مظفر بقایی و ...، حتی مهره خویش سعید امامی را نیز به سخیف‎ترین اعمال غیراخلاقی متهم کردند. همچنین تلاش جهت تحمیل این عنوان بر آیت‎الله کاظمی بروجردی از جمله اقدامات اخیرشان بوده است. البته در طی چند روز اخیر، جبهه مشارکت ایران اسلامی به عنوان اصلی‎ترین طیف اصلاح‎طلب حکومتی در ایران به علت نزدیکی تهدیدات و خطرات نسبت به خویش و حامیانشان طی بیانیه‎ای تأکید کرده‎اند که حکومت در زندانها، زنان پاک و مؤمنه را مجبور می‎نمایند که نسبت به خود و همکارانشان اعتراف غیراخلاقی نمایند. اقدامی که پیشتر نیز رژیم در جریان پرونده‎ی سعید امامی به آن دست زد و همسر او را مجبور ساخت که خود را به عنوان زنی هرزه و فاسد معرفی نماید.
روی دیگر این فاجعه، تجاوز به بازداشت‎شدگان سیاسی-عقیدتی در داخل زندانهای رژیم است که برخی از داده‎ها حاکی از آن است که اعمال این عمل وقیح و غیرانسانی، فتوای شرعی و رسمی را به همراه دارد و همچون تکلیفی دینی انجام می‎گیرد. در دهه‎ی شصت برای اینکه دختران باکره پس از مرگ به بهشت نروند! مورد تجاوز قرار می‎گرفتند. فاجعه‎ی مزبور به حدی عمیق بوده است که آیت‎الله منتظری در نامه‎ی مورخه‎ی 17 مهر 65 خویش به خمینی می‎نویسد: "آیا می‎دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ ..." جنایت‎هایی که بعدها اشخاص شجاعی مثل: مارینا نعمت-16 ساله در آن زمان، آذر آل‎کنعان، کتایون آذرلی-17 ساله در آن وقت و ...، گوشه‎هایی از آن را شرح داده و افشا نموده‎اند. بعد از دهه‎ی 60 نیز این اقدامات وقیحانه ادامه داشته است. اما اینبار نیز بیشترین شمار قربانیان متعلق به مناطق ملیتهای تحت ستم ایران بوده است. می‎توان با اطمینان خاطر گفت حزب دمکرات در دهه‎ی 70 تلاش وافری مبذول داشت تا این قبیل اقدامات رژیم در حوزه‎ی عمومی طرح و در رابطه با آن افشاگری صورت پذیرد. در همین زمینه، برنامه‎ای ویژه در رادیو صدای کردستان ایران، زیر عنوان "گوشه‎ای از جنایت‎های جمهوری اسلامی در کردستان" پخش می‎گردید که در آن قربانیان مورد تجاوز قرار گرفته در داخل زندانهای جمهوری اسلامی، حتی در زمان اصلاح‎طلبان حکومتی، سرگذشت تلخ اسارت خویش در بند توحش را بازگویی می‎کردند.
در دهه‎ی 80، این روند نه تنها خاتمه نیافت، بلکه جوانب و ابعاد متفاوتتری را در بر گرفت. پدیده‎ای که زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، عاطفه رجبی، سهاله‎ی 16 ساله، ترانه موسوی و ... تنها نمونه‎های معدودی هستند که آشکار شده‎اند. در زمان زمامداری احمدی‎نژاد، هر دو فعال کرد، دکتر رویا طلوعی و فرزاد کمانگر، معلم مدارس کامیاران، از طریق مصاحبه‎های تلویزیونی، روزنامه‎ای و انتشار نامه‎های داخل زندان، کوشش بسیاری نمودند بلکه بتوانند توجه افکار عمومی را نسبت به این پدیده در داخل زندانهای رژیم جلب نمایند، اما متأسفانه به علت کرد بودن یا هر دلیل دیگری، به مسئله‎ی مرتبط و مطرح شده از طرف این دو کنشگر مدنی اهمیت و بهای لازم داده نشد، حتی از سوی مخالفان رژیم نیز با سکوت روبه‎رو گشت. همچنین طی چند سال اخیر برای ساکت کردن وبلاگ نویسان از تهدید به تجاوز به عنوان اهرم فشار سود جسته‎اند برای مثال، امید معماریان، روزبه میرابراهیم، شهرام رفیع‎زاده پس از آزادی از بازداشتگاه طی نامه‎ای به هاشمی شاهرودی تهدید به تجاوز را افشا می‎کنند. اما هیچکدام از این اسناد سبب نگردید که رژیم و جناحهای راست و چپ آن اندکی به خود بیایند و احساس مسئولیت و پاسخگویی نمایند. شاید بدین خاطر که خشونت‎های جنسی علیه "غیرخودی"‎های خارج از دایره‎ی قدرت اعمال می‎شد. اما در حال حاضر که نوبت به خود آنان رسیده است بدون آنکه نظری به پیشینه‎ی تجاوز در جمهوری اسلامی، عوامل و بسترهای گسترش آن بیندازند، می‎خواهند فاجعه را به چند نمونه‎ی پس از حوادث 22 خرداد محدود نمایند. جنایتی که مهدی کروبی را مجبور می‎نماید طی نامه‎ای به رفسنجانی بنویسد:"برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‎اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است". اما حقیقت این است که با وجود دلخراش بدون این فجایع، اینها ماهیت و درونمایه‎ی واقعی جمهوری اسلامی است. فاجعه‎ای که بنا به اعتراف یکی از نمایندگان مجلس رژیم "به برخی از بازداشت‎شدگان حوادث بعد از انتخابات متأسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده است".
رژیمی که به غیر از متدهای مختلف و غیرانسانی شکنجه‎های عریان و سفید، تجاوز جنسی را به عنوان یکی از متدهای اصلی به طور مستمر اعمال کرده است. این مسئله سیاق معمول جمهوری اسلامی است که نه تنها جسم زندانی، بلکه تحقیر و سقوط و به هم‎ریختن تعادل روحی و روانی او را نیز هدف قرار می‎دهد. زیرا تجاوز نه تنها کنترل و قدرت تفکر و اعتماد به نفس فرد را از او می‎گیرد، بلکه همزمان نیز از طریق رعب‎افکنی در درون افراد، ترس، تهدید و خشونت را در جامعه تعمیم می‎دهد. بدین علت استبداد از این راه به غیر از تأثیرگذاری بر رفتار و فرهنگ جامعه به طور غیرمستقیم و به موازات آن از طریق بازتولید رعب و هراس‎افکنی به کنترل اجتماعی دست می‎زند. متدی که توده‎های مردم را مجبور به سکوت و مطیع بودن در برابر ستمگری و توحش می‎نماید.
امروز وظیفه‎ی تمامی جریانات موجود است که با توجه به اینکه مطابق اساسنامه "دیوان کیفری بین‎المللی"، تجاوز جنسی بر ضد مردم غیرنظامی در داخل زندان از مصادیق بارز شکنجه و جنایت علیه بشریت محسوب شده و قابل رسیدگی در مجامع بین‎المللی می‎باشد، این مسئله مورد رسیدگی و پیگری قرارگیرد تا از این راه پرده از روی یکی دیگر از ابعاد توحش و جنایت در جمهوری اسلامی برافتد و چهره‎ی متقلب و غیراخلاقی به اصطلاح سیستم مدعی اخلاق و دینمداری جمهوری اسلامی، بیش از پیش برملا و افشا گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر