توحش و تجاوز تحت لوای دین و امت
جمهوری اسلامی رژیمی است که از بدو رویکار آمدن ادعای پاسداری و صیانت از هنجارها و ارزشهای اخلاقی و آیینی را داشته است. اما رفتار و عملکرد این رژیم باعث شده است که به عنوان یکی از غیراخلاقیترین رژیمهای استبدادی معاصر محسوب گردد. پدیدهای که سبب گردیده است برآیند و سیستم منتج از انقلاب 57 "سکسیترین انقلاب دنیا" نامیده شود. زیرا در این سیستم، مسائل اخلاقی، شخصی و خانوادگی از چارچوب خاص خویش خارج گشت و به عنوان ابزار و اهرم سرکوب و کارت فشار جهت برخوردها و تصفیه حسابهای سیاسی مورد بهرهبرداری سوء قرار گرفت.
همهی دیکتاتورها از مجموعهای مفاهیم، عناوین و حتی گفتمان برای سرکوب و منزویکردن مخالفانشان سود میجویند. اما جمهوری اسلامی ضمن بهرهگیری از تمامی روشهای مقابله و تعذیب با مدنظر قرار دادن حساسیت خاص فرد و جامعهای ایرانی به نرمها و ارزشهای اخلاقی، همیشه برچسبهایی کذب و تهمتهای ناروایی را به مخالفانشان وارد ساختهاند یا اینکه در صورت جوان بودن، نسبت به آنان به طرزی غیراخلاقی رفتار نموده و آنها را مورد تحقیر قرار دادهاند. مسئلهای که نمونهی آن در سیستمهای توتالیتاریست دیگر، نادر است. به بیانی دیگر تلاش شده است تا مخالفان سیاسی-عقیدتی رژیم یا به عنوان بیاخلاق شناخته شوند یا اینکه با تجاوز به آنها اراده و غرور انقلابیاشان را درهم بشکنن. سیاق و متدی که پیشینهی آن به زمان اقتدار شخص خمینی بر میگردد و محدود به سالهای اخیر نیست و نمیتوان به عنوان رفتاری از آن یاد کرد که به دور از چشم مقامات بلندپایهی رژیم صورت پذیرفته است زیرا حقایق حاکی از آن است که این متد، روایتگر درون و تفکری است که نه بر اساس میل جنسی، بلکه برآمده از اعتقادی درونی شده و دشمن ستیزانه است، به عبارتی دیگر این اعمال به شیوهای سیستماتیک و به عنوان راهکار و مکانیسمی معمول و مشروع از منظر دینی و با مجوز رسمی انجام گرفته است. برای مثال در سالهای نخست دههی شصت، برچسب مشکلات اخلاقی به مخالفان سیاسی-عقیدتی رژیم همچون: نزیه-از رهبران جبهه ملی، امیرانتظام، منوچهر مسعودی ـ مشاور حقوقی بنیصدر، آیتالله نجفآبادی- استاد حوزه علمیه قم، حجهالسلام صائمی، عبدالمجید معادیخواه، صالحی نجفآبادی، ابوالفضل قاسمی از رهبران جبهه ملی و ... زده شد،سپس در اوایل دههی 70، سعیدی سیرجانی، دکتر مظفر بقایی و ...، حتی مهره خویش سعید امامی را نیز به سخیفترین اعمال غیراخلاقی متهم کردند. همچنین تلاش جهت تحمیل این عنوان بر آیتالله کاظمی بروجردی از جمله اقدامات اخیرشان بوده است. البته در طی چند روز اخیر، جبهه مشارکت ایران اسلامی به عنوان اصلیترین طیف اصلاحطلب حکومتی در ایران به علت نزدیکی تهدیدات و خطرات نسبت به خویش و حامیانشان طی بیانیهای تأکید کردهاند که حکومت در زندانها، زنان پاک و مؤمنه را مجبور مینمایند که نسبت به خود و همکارانشان اعتراف غیراخلاقی نمایند. اقدامی که پیشتر نیز رژیم در جریان پروندهی سعید امامی به آن دست زد و همسر او را مجبور ساخت که خود را به عنوان زنی هرزه و فاسد معرفی نماید.
روی دیگر این فاجعه، تجاوز به بازداشتشدگان سیاسی-عقیدتی در داخل زندانهای رژیم است که برخی از دادهها حاکی از آن است که اعمال این عمل وقیح و غیرانسانی، فتوای شرعی و رسمی را به همراه دارد و همچون تکلیفی دینی انجام میگیرد. در دههی شصت برای اینکه دختران باکره پس از مرگ به بهشت نروند! مورد تجاوز قرار میگرفتند. فاجعهی مزبور به حدی عمیق بوده است که آیتالله منتظری در نامهی مورخهی 17 مهر 65 خویش به خمینی مینویسد: "آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ ..." جنایتهایی که بعدها اشخاص شجاعی مثل: مارینا نعمت-16 ساله در آن زمان، آذر آلکنعان، کتایون آذرلی-17 ساله در آن وقت و ...، گوشههایی از آن را شرح داده و افشا نمودهاند. بعد از دههی 60 نیز این اقدامات وقیحانه ادامه داشته است. اما اینبار نیز بیشترین شمار قربانیان متعلق به مناطق ملیتهای تحت ستم ایران بوده است. میتوان با اطمینان خاطر گفت حزب دمکرات در دههی 70 تلاش وافری مبذول داشت تا این قبیل اقدامات رژیم در حوزهی عمومی طرح و در رابطه با آن افشاگری صورت پذیرد. در همین زمینه، برنامهای ویژه در رادیو صدای کردستان ایران، زیر عنوان "گوشهای از جنایتهای جمهوری اسلامی در کردستان" پخش میگردید که در آن قربانیان مورد تجاوز قرار گرفته در داخل زندانهای جمهوری اسلامی، حتی در زمان اصلاحطلبان حکومتی، سرگذشت تلخ اسارت خویش در بند توحش را بازگویی میکردند.
در دههی 80، این روند نه تنها خاتمه نیافت، بلکه جوانب و ابعاد متفاوتتری را در بر گرفت. پدیدهای که زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، عاطفه رجبی، سهالهی 16 ساله، ترانه موسوی و ... تنها نمونههای معدودی هستند که آشکار شدهاند. در زمان زمامداری احمدینژاد، هر دو فعال کرد، دکتر رویا طلوعی و فرزاد کمانگر، معلم مدارس کامیاران، از طریق مصاحبههای تلویزیونی، روزنامهای و انتشار نامههای داخل زندان، کوشش بسیاری نمودند بلکه بتوانند توجه افکار عمومی را نسبت به این پدیده در داخل زندانهای رژیم جلب نمایند، اما متأسفانه به علت کرد بودن یا هر دلیل دیگری، به مسئلهی مرتبط و مطرح شده از طرف این دو کنشگر مدنی اهمیت و بهای لازم داده نشد، حتی از سوی مخالفان رژیم نیز با سکوت روبهرو گشت. همچنین طی چند سال اخیر برای ساکت کردن وبلاگ نویسان از تهدید به تجاوز به عنوان اهرم فشار سود جستهاند برای مثال، امید معماریان، روزبه میرابراهیم، شهرام رفیعزاده پس از آزادی از بازداشتگاه طی نامهای به هاشمی شاهرودی تهدید به تجاوز را افشا میکنند. اما هیچکدام از این اسناد سبب نگردید که رژیم و جناحهای راست و چپ آن اندکی به خود بیایند و احساس مسئولیت و پاسخگویی نمایند. شاید بدین خاطر که خشونتهای جنسی علیه "غیرخودی"های خارج از دایرهی قدرت اعمال میشد. اما در حال حاضر که نوبت به خود آنان رسیده است بدون آنکه نظری به پیشینهی تجاوز در جمهوری اسلامی، عوامل و بسترهای گسترش آن بیندازند، میخواهند فاجعه را به چند نمونهی پس از حوادث 22 خرداد محدود نمایند. جنایتی که مهدی کروبی را مجبور مینماید طی نامهای به رفسنجانی بنویسد:"برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است". اما حقیقت این است که با وجود دلخراش بدون این فجایع، اینها ماهیت و درونمایهی واقعی جمهوری اسلامی است. فاجعهای که بنا به اعتراف یکی از نمایندگان مجلس رژیم "به برخی از بازداشتشدگان حوادث بعد از انتخابات متأسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده است".
رژیمی که به غیر از متدهای مختلف و غیرانسانی شکنجههای عریان و سفید، تجاوز جنسی را به عنوان یکی از متدهای اصلی به طور مستمر اعمال کرده است. این مسئله سیاق معمول جمهوری اسلامی است که نه تنها جسم زندانی، بلکه تحقیر و سقوط و به همریختن تعادل روحی و روانی او را نیز هدف قرار میدهد. زیرا تجاوز نه تنها کنترل و قدرت تفکر و اعتماد به نفس فرد را از او میگیرد، بلکه همزمان نیز از طریق رعبافکنی در درون افراد، ترس، تهدید و خشونت را در جامعه تعمیم میدهد. بدین علت استبداد از این راه به غیر از تأثیرگذاری بر رفتار و فرهنگ جامعه به طور غیرمستقیم و به موازات آن از طریق بازتولید رعب و هراسافکنی به کنترل اجتماعی دست میزند. متدی که تودههای مردم را مجبور به سکوت و مطیع بودن در برابر ستمگری و توحش مینماید.
امروز وظیفهی تمامی جریانات موجود است که با توجه به اینکه مطابق اساسنامه "دیوان کیفری بینالمللی"، تجاوز جنسی بر ضد مردم غیرنظامی در داخل زندان از مصادیق بارز شکنجه و جنایت علیه بشریت محسوب شده و قابل رسیدگی در مجامع بینالمللی میباشد، این مسئله مورد رسیدگی و پیگری قرارگیرد تا از این راه پرده از روی یکی دیگر از ابعاد توحش و جنایت در جمهوری اسلامی برافتد و چهرهی متقلب و غیراخلاقی به اصطلاح سیستم مدعی اخلاق و دینمداری جمهوری اسلامی، بیش از پیش برملا و افشا گردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر