جنون سیاسی؛ بن بست نهایی و سراشیبی سقوط
یکی از ویژگیهای اساسی جمهوری اسلامی، بحرانآفرینی و مدیریت بحران در هر دو سطح جهانی و داخلی بوده است. اما سال 2009 به شکلی از اشکال این سناریوی رژیم به پایان خویش رسید.
در سطح جهانی اگر به علت رویکار آمدن دمکراتها در آمریکا فرصتی برای رژیم میسر گشت اما آشکارشدن مجموعه اسنادی در رابطه با مسئلهی اتمی و عدم پایبندیاش به قراردادهای منقعدهشده از سوی نمایندگان مربوطهاش وضعیتی را به وجود آورده است که حتی دو حامی اصلیاش (چین و روسیه) در حمایت از آن کشور دچار تردید و مواضع بسیار محتاطانهای شوند.
در سطح داخلی نیز این بار، سناریوی مهندسی شدهاش از سوی بخشی از ترکیب کنونی ساختار قدرت افشا گردید و مردم به ستوهآمده نیز شرایط فراهم گشته را مغتنم و مصادره به مطلوب نمودند بهطوری که بیش از هفت ماه است در داخل خیابانهای تهران که تا این اواخر میدان شانتاژ و قدرتنمایی جیرهخواران رژیم بود فریاد عدم مشروعیت و ضد خلقیبودن جمهوری اسلامی را سر دادهاند. در این میان، عاشورا که از سوی خمینی به عنوان عامل و تضمین ماندگاری فلسفهی سلطه و قدرت ملایان اقتدارطلب معرفی شده است به خیزش علیه جباریت تبدیل گردید و سران رژیم را به تمامی به وحشت انداخت. وحشتی که پیامدهای آن به وضوح و آشکارا در گفتار و مواضع ضدیت اخیرشان نمایان است. برای مثال؛ لاریجانی، رئیس مجلس میگوید: "شما عملاً جنگ با خدا و ولی خدا را آغاز کردید"، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه میگوید: "پیام مردم (یعنی حذف سران و عوامل فتنه) را دریافت کردیم"، جنتی میگوید: "اینها از مصادیق بارز مفسد فیالارض هستند....، باید به شیوهی دادگاههای انقلاب سال 57 به سرعت احکام را در بارهی آنان جاری کنیم"، واعظ طبسی نیز "معترضان در ایران را محارب خوانده است"، اتهام و برچسبی که از سوی نجار، وزیر کشور، احمدی مقدم، فرمانده نیروهای انتظامی، محسنی اژهای، دادستان تهران و ... مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. امری که حاکی از رسیدن رژیم به مرز جنون سیاسی است. زیرا رژیمها حتی در نهایت ستمگری نیز حداقل حفظ ظاهری نموده و به یکباره تمامی مرزهای میان خود و مردم را به هم نمیریزند. اما جمهوری اسلامی به سراشیبی رسیده است که تهدید مینماید در صورت فروپاشی همه چیز را با خود نابود خواهد کرد. امری که سبب شده است در حال حاضر در میان نمایندگان مردم (؟) در مجلس و نمایندگان الله (؟) بر کرسی صدارت رقابتی تنگاتنگ برای سرعتبخشیدن به روند اعدام و رعبافکنی به وجود بیایید حقیقتی که طرح دو فوریتی 36 نماینده مجلس برای کاهش زمان اجرای حکم محارب از 20 روز به 5 روز آن را بهطور کامل اثبات میکند. زیرا طی روزهای اخیر، هم رئیس قوه قضائیه و هم برخی دیگر از مقامات عالیرتبه از "وجود محدودیتها و موانع قانونی" برای اجرای سریع احکام بازداشتشدگان گلایه کرده بودند بنابراین طرح مذکور بستر و زمینههای قانونی مورد درخواست را برای اعدام و قتلعامهای گروهی ممکن میسازد.
اقدامی اینچنینی از یک سو بر خلاف همه اسناد حقوق بشر و عرف بینالمللی است و از سوی دیگر طرحی جهت اثبات و قدرتنمایی ارادهی رژیم مبنی بر به کارگیری خشونت عریانتر یا به گفتهی مقامات نظامی رژیم سرکوب و برخورد بیرحمانه و بدون هیچگونه اغماضی خواهد بود.
رژیم به خوبی از این حقیقت آگاه است که همهی درهای گفتگو جهت خروج از این بحران بسته شده و تمامی پلهای پشت سرشان تخریب شده است به عبارتی دیگر، امکان آشتی ملی با وجود جمهوری اسلامی و ولایت فقیه غیر ممکن است.
بنابراین رژیم برای گریز از فروپاشی زودهنگام و پیشگیری از خیزش قابل انتظار 22 بهمن ماه و خروج از بن بست کنونی، راهکار را صدور حکم مرگ و پناهبردن به سیاق خالخالی و روشهای تجربه شده تابستان 67 میداند، مرحلهای که نه رژیم قدرت اعمال و اجرای آن را دارد و نه مردم ایران حاضر به قبول جنایتی آنگونه هستند. واقعیتی که خیابانها بهترین سند اثبات و حکایتگر آنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر