۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

جنون سیاسی؛ بن بست نهایی و سراشیبی سقوط


یکی از ویژگیهای اساسی جمهوری اسلامی، بحران‎آفرینی و مدیریت بحران در هر دو سطح جهانی و داخلی بوده است. اما سال 2009 به شکلی از اشکال این سناریوی رژیم به پایان خویش رسید.
در سطح جهانی اگر به علت روی‎کار آمدن دمکراتها در آمریکا فرصتی برای رژیم میسر گشت اما آشکارشدن مجموعه اسنادی در رابطه با مسئله‎ی اتمی و عدم پایبندی‎اش به قراردادهای منقعده‎شده از سوی نمایندگان مربوطه‎اش وضعیتی را به وجود آورده است که حتی دو حامی اصلی‎اش (چین و روسیه) در حمایت از آن کشور دچار تردید و مواضع بسیار محتاطانه‎ای شوند.
در سطح داخلی نیز این بار، سناریوی مهندسی شده‎اش از سوی بخشی از ترکیب کنونی ساختار قدرت افشا گردید و مردم به ستوه‎‎آمده نیز شرایط فراهم گشته را مغتنم و مصادره به مطلوب نمودند به‎طوری که بیش از هفت ماه است در داخل خیابانهای تهران که تا این اواخر میدان شانتاژ و قدرت‎نمایی جیره‎خواران رژیم بود فریاد عدم مشروعیت و ضد خلقی‎بودن جمهوری اسلامی را سر داده‎اند. در این میان، عاشورا که از سوی خمینی به عنوان عامل و تضمین ماندگاری فلسفه‎ی سلطه و قدرت ملایان اقتدارطلب معرفی شده است به خیزش علیه جباریت تبدیل گردید و سران رژیم را به تمامی به وحشت انداخت. وحشتی که پیامدهای آن به وضوح و آشکارا در گفتار و مواضع ضدیت اخیرشان نمایان است. برای مثال؛ لاریجانی، رئیس مجلس می‎گوید: "شما عملاً جنگ با خدا و ولی خدا را آغاز کردید"، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه می‎گوید: "پیام مردم (یعنی حذف سران و عوامل فتنه) را دریافت کردیم"، جنتی می‎گوید: "اینها از مصادیق بارز مفسد فی‎الارض هستند....، باید به شیوه‎ی دادگاههای انقلاب سال 57 به سرعت احکام را در باره‎ی آنان جاری کنیم"، واعظ طبسی نیز "معترضان در ایران را محارب خوانده است"، اتهام و برچسبی که از سوی نجار، وزیر کشور، احمدی مقدم، فرمانده نیروهای انتظامی، محسنی اژه‎ای، دادستان تهران و ... مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. امری که حاکی از رسیدن رژیم به مرز جنون سیاسی است. زیرا رژیم‎ها حتی در نهایت ستمگری نیز حداقل حفظ ظاهری نموده و به یکباره تمامی مرزهای میان خود و مردم را به هم نمی‎ریزند. اما جمهوری اسلامی به سراشیبی رسیده است که تهدید می‎نماید در صورت فروپاشی همه چیز را با خود نابود خواهد کرد. امری که سبب شده است در حال حاضر در میان نمایندگان مردم (؟) در مجلس و نمایندگان الله (؟) بر کرسی صدارت رقابتی تنگاتنگ برای سرعت‎بخشیدن به روند اعدام و رعب‎افکنی به وجود بیایید حقیقتی که طرح دو فوریتی 36 نماینده مجلس برای کاهش زمان اجرای حکم محارب از 20 روز به 5 روز آن را به‎طور کامل اثبات می‎کند. زیرا طی روزهای اخیر، هم رئیس قوه قضائیه و هم برخی دیگر از مقامات عالیرتبه از "وجود محدودیت‎ها و موانع قانونی" برای اجرای سریع احکام بازداشت‎شدگان گلایه کرده بودند بنابراین طرح مذکور بستر و زمینه‎های قانونی مورد درخواست را برای اعدام و قتل‎عام‎های گروهی ممکن می‎سازد.
اقدامی اینچنینی از یک سو بر خلاف همه اسناد حقوق بشر و عرف بین‎المللی است و از سوی دیگر طرحی جهت اثبات و قدرت‎نمایی اراده‎ی رژیم مبنی بر به کارگیری خشونت عریان‎تر یا به گفته‎ی مقامات نظامی رژیم سرکوب و برخورد بی‎رحمانه و بدون هیچگونه اغماضی خواهد بود.
رژیم به خوبی از این حقیقت آگاه است که همه‎ی در‎های گفتگو جهت خروج از این بحران بسته شده و تمامی پل‎های پشت سرشان تخریب شده است به عبارتی دیگر، امکان آشتی ملی با وجود جمهوری اسلامی و ولایت فقیه غیر ممکن است.
بنابراین رژیم برای گریز از فروپاشی زودهنگام و پیشگیری از خیزش قابل انتظار 22 بهمن ماه و خروج از بن بست کنونی، راهکار را صدور حکم مرگ و پناه‎بردن به سیاق خالخالی و روشهای تجربه شده تابستان 67 می‎داند، مرحله‎ای که نه رژیم قدرت اعمال و اجرای آن را دارد و نه مردم ایران حاضر به قبول جنایتی آن‎گونه هستند. واقعیتی که خیابانها بهترین سند اثبات و حکایت‎گر آنند.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر