۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

شانتاژ دیکتاتور در جوار مجسمه‏ی آزادی

شانتاژ دیکتاتور

در جوار مجسمه‏ی آزادی



روز سه‏شنبه 22/2/88، خامنه‏ای رهبر جمهوری اسلامی ایران وارد سنندج شد. سفری که نمی‏توان آن را عین سایر سفرهای وی به دیگر استانهای ایران یا دیداری عادی محسوب کرد. زیرا اگر کردستان در بدو انقلاب به علت موضعگیریهای متعدد علیه سلطه و استقرار حکومت استبدادی و انحصار انقلاب، از جمله عدم مشارکت در رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان "سنگر مقاومت و آزادی ایران" به شمار می‏رفت. هم‏اکنون نیز در آغاز دهه‏ی چهارم سلطه‏ی این رژیم به علت سطح بالای آگاهی سیاسی و ملی، فعالترین اپوزیسیون سیاسی در میان ملتهای ایران، پیشاهنگی در زمینه‏ی اعتراضات عمومی و مقاومت مدنی، شمار چشمگیر زندانیان سیاسی‏ ـ‏ مدنی ‏ـ دانشجویی و وجود پتانسیل و استعدادهای بالقوه‏ی انقلابی، همچنین استقرار سیستم فدرالی در کردستان عراق و پیشرفت قابل توجه مسئله‏ی کرد در ترکیه و اعتراف به وجود و تفاوتهایش در آن کشور، مجموعه شاخص و فاکتورهایی هستند که وزنه‏ای خالص را به نقش کرد و کردستان در ایران بخشیده و باعث شده است که هنوز نیز کردستان به عنوان دروازه‏ی آزادی و اصلی‏ترین خطر و تهدید نسبت به ماندگاری جمهوری اسلامی قلمداد گردد.
از سوی دیگر، رژیم به علت از دست دادن مشروعیت سنتی، کاریزمایی و قانونی مبتنی بر مذهب، گرفتار بحران مشروعیت سیاسی، بحران مشارکت سیاسی و بحران سلطه سیاسی می‏باشد و باعث شکل‏گیری وضعیتی شده است که تأکید بر مفاهیمی مثل: برادری انقلابی، اخوت اسلامی و وابستگی به امت واحده تأثیرگذاری پیشین خود را از دست داده و در موازات آن نیز تردید و عدم اعتماد سیاسی و اجتماعی به تمامی لایه‏های جامعه سرایت کرده و کشور را فرا گرفته است. وضعیتی که در سطح جامعه ایران، بیشتر در قالب نمادهای "شورش سرد" (رشد اعتیاد، رشد افسردگی بالاتر از حد نرمال، خودکشی و...) یا به عبارتی دیگر بخشی از جامعه تصمیم به نابودی خود گرفته است. اما واقعیت این است که در کردستان کوره "شورش گرم" شعله‏ور و اراده‏ای شکست‏ناپذیر موجود است که رژیم نتوانسته است از طریق بسیج سیاسی توده‏های مردم یا ادغام آیین و حکومت شکاف عمیق و گسترده میان قدرت و ملت کرد را محدود و کم رنگ نماید. شاید نسبت مشارکت مردم کردستان در 30 انتخابات فرمایشی رژیم و حتی تنوع و سیاق‏های مقابله به مثل این مردم بهترین سند اثبات این حقیقت باشد. بنابراین سیاست اجبار، ایدئولوژی و تأمین منافع بخشهایی از جامعه نیز این خلاء را حتی به ظاهر هم نپوشانده است.
اگرچه مشخصه‏های اصلی دولت‏های تمامیت‏خواه، عوامفریبی، توده‏گرایی و میلیتاریسم است اما این سه بعد در سفر خامنه‏ای به کردستان پررنگ‏تر و چشمگیرتر از همیشه بود. شرایط و فضایی میلیتاریستی، بازداشت‏های فله‏ای و خفقان‏آور، سالهای دهه‏ی شصت را به تمامی تداعی و بازتولید می‏کرد، یعنی آن زمانی که خامنه‏یی برای آخرین مرتبه با پوشش پاسداران به کردستان آمده بود. زیرا حکومت‏های استبدادی و سلطانی، هر چند پدیده‏ای سیاسی هستند، اما از سیاست معین و مشخصی برخوردار نیستند که این مسئله به تمامی در گفته‏های خامنه‏یی نمود یافت. گفته‏هایی که سه محور اصلی تشیع ـ تسنن، انتخابات و عزت ملی را در بر می‏گرفت و آنچه در این وسط عیان و آشکار بود تلاش خامنه‏یی و سیستم به‏طور عام برای برجسته‏نمودن احساسات و عواطف مذهبی و تقلیل مسئله‏ی کرد از مسئله‏ای ملی به دغدغه‏های مذهبی بود، به عبارتی دیگر، انکار غیرمستقیم موجودیت و مطالبات ملی ملت کرد را هدف بنیادی ـ تبلیغاتی خویش قرار داده بود. از سوی دیگر، خامنه‏یی کردستان را "سرزمین ایمان، فرهنگ و هنر و استان فداکاریهای بزرگ" خواند. تلاشی که در پی آن است ماهیت و چیستی سیاسی مسئله کرد را تهی نماید و آن را در قالب مجموعه‏ای حقوق ابتدایی فرهنگی محدود نماید، درحالیکه مطالبه‏ی ملت کرد احقاق حق تعیین سرنوشت است. بدین علت شاهد آنیم که سیاسی‏ترین استان ایران را به نام "استان فرهنگی" نام می‏برد و از طریق تقیه و گفتار درمانی، ضمن تشویش و به انحراف‏کشاندن افکار عمومی، مفهوم واقعی مفاهیم را تحریف می‏کرد. به گونه‏ای که تنها گام عملی طی این مدت، مجوز پخش اذان اهل سنت از صداو سیمای مرکز سنندج بود. این در حالی است که چند ماه پیش از این جمعی از فعالان دینی و فرهنگی کرد طی بیانیه‏ای اعلام کردند که "اهل سنت یکی از سخت‏ترین و پرهیزینه‏ترین دوران حیات خود را در تاریخ معاصر ایران تجربه می‏کند". خامنه‏ای با طرح مشکلات مذهبی در کردستان، خود را غمخوار و نگران طریقت‏های "نقشبندی" و "قادری" وانمود کرد در حالی که پس از انقلاب 57، مریدان هر دو طریقت آماج حملات رژیم قرار گرفتند و رهبران هر دو طریقت، "شیخ عثمان نقشبندی" و "شیخ هادی هاشمی" در تبعید جان سپردند.
خامنه‏ای در بخش دیگری از سخنانش گفت: "در نگاه ما تنوع اقوام فرصت بزرگی است"، اما مدتی پیش از این در نشست نمایندگان برخی از کشورهای اسلامی در تهران "مسئله‏ی قومیت‏ها را بزرگترین تهدید نسبت به امت اسلامی نام برد". همچنین با مصادره و سوءاستفاده از گفتمان اپوزیسیون ضمن بحث از "عزت ملی" بر پاسداری از "تاریخ، فرهنگ، موجودیت، سنن، آداب و مفاخر" تأکید کرد. مسئله‏ای که مسئله‏ی صیانت از هویت می‏باشد و ملت کرد به علت پاسداشتش در معرض سرکوب و آسیمیلاسیون رژیم قرار گرفته است و در این راستا به طرزی بیشرمانه حافظان و سمبل‏های "عزت ملی" کرد را ایادی "آمریکا" و "صهیونیزم" نامید. در ادامه اظهار داشت که "نگاه ما به استان کردستان، نگاهی لبریز و متکی به محبت، برادری، اتحاد و همدلی است" و "مخالفین سرفرازی ایران، از اول انقلاب سعی کردند این منطقه را استانی امنیتی کنند." غلامحسین محسن‏اژه‏ای نیز پس از نشست هیأت دولت در سنندج گفت "کردستان مسئله امنیتی ندارد". اما حقیقت چیز دیگری است و تمامی فاکتورها و اسناد حاکی از آن است که نگاه امنیتی بر کردستان حاکم است و میلیتاریزه بودن کردستان بهترین ادله‏ی اثبات این حقیقت است.
همچنین خامنه‏ای به عنوان فرمانده‏ی کل قوا به همراه فرماندهان عالیرتبه‏ی دیگر نظام "طرح بومی‏کردن امنیت کردستان" را ارائه داده‏اند. مکانیسمی که می‏‏خواهد که با کردستانی نمودن جنگ مابین کرد و حکومت مرکزی (در مقابل هم قراردادن مردم)، ضربه مهلک دیگری بر پیکره‏ی جامعه کردستان بزنند. خامنه‏ای در اقدامی تحریف‏گرانه ضمن احترام به "پیشمرگان کرد مسلمان" (مزدوران کرد)، شمار کشته شدگانشان را 5400 تن در استان کردستان نام برد، در حالی که بنابر آمارهای پیشتر رژیم شمار مزدوران کشته شده فیمابین 1450 تا 1500 نفر بوده است و مابقی آنها جانباختگان جنگ عراق و ایران هستند. اما خامنه‏ای همه‏ی آنان را در ردیف مزدوران رژیم قرار داد. همچنین برای از هم‏پاشیدگی صفوف ملت کرد با زنده کردن قضیه سران عشایر و عشیره‏گرایی، افراد به اصطلاح رئیس عشیره‏ی سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی را در سنندج گردآورد و از آنان خواست که در بومی کردن امنیت کردستان یاور و پیشاهنگشان باشند. توطئه‏ای که می‏خواهد با تحمیق و فریب افرادی از مردم کرد، همبستگی ملی را که شکل گرفته است، تضعیف و منزوی نماید.
نکته قابل توجه در طی سخنان خامنه‏ای، اجبار به اعتراف به رقم بالای بیکاری و عدم سرمایه‏گذاری در کردستان بود. اما باز هم به‏طرزی وقیحانه عوامل آن را به سیاست رژیم پادشاهی و همچنین وجود آنچه او ضدانقلابیون خواند، در سالهای آغاز جمهوری اسلامی منتسب کرد و به 11 سد در دست ساخت کردستان اشاره نمود، در حالی که اکثر سدهای مورد اشاره نیمه‎کاره رها شده و تنها یکی ـ دو سد که آب کردستان را به مناطق غیرکردستانی انتقال می‏دهند، پیشرفت کاری داشته است. از سویی دیگر سیاست اقتصادی رژیم برپایه‏ توزیع فقر، صدقه‏یی کردن و افزایش احساس نیاز هر چه بیشتر مردم به دولت و نه توجه و بهادهی به زیرساخت‏ها، تخصیص بودجه و سرمایه‏گذاری لازم و متناسب با پتانسیل‏های مختلف، تعریف شده است. در موازات اینها عدم مشارکت کردها در قدرت، مانع اساسی دیگری جهت محرومیت کردستان از ثروت ملی و اعتبارات هنگفت توسعه‏ی اقتصادی است.
اگر چه خامنه‏ای و فالانژهای مقلدش تمامی امکانات خویش را بسیج کردند، بلکه از طریق تقیه کردن، گفتار درمانی و شانتاژهای پوپولیستی، چهره‏ای متفاوت از جمهوری اسلامی ترسیم نمایند، تا از آن راه به جهان خارج، مردم ایران و خود کردستانی‏ها بقبولانند که آنها در سیاسی‏ترین و انقلابی‏ترین اقلیم ایران، اقتدار و سلطه کامل را در سیطره خویش دارند. حتی خامنه‏ای تلاش می‏کرد با ادبیات و گفتمانی متفاوت‎تر از همیشه‏ با مردم کردستان سخن بگوید، اما باز هم کلمات کلیدی اظهاراتش و درونمایه سخنانش تکرار مداوم کلمه‏های "دشمن" و "مزدور" بود و نماد حضورش "چفیه"ی دورگردنش بود. حتی در مریوان ناچار شد ماهیت و چهره واقعی خود را آشکار نماید و بنابراین در برابر مردم کاسب مناطق مرزی گفت:"به شدت با آنها (شما) برخورد خواهیم کرد". سخنی که صادقانه‏ترین گفته‏ی خامنه‏ای در کردستان بود و ذهنیت تلقی واقعی او را نسبت به ملت کرد بیان و تصویر نمود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر